منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:63
دنبالش رفتم پشتش بهم بود و سمت بیرون دانشگاه میرفت.
ات: جونگکوک...
بی توجه بهم از دانشگاه بیرون زد منم پشت سرش بیرون اومدم.
ات: جونگکوک یه شوخی بود ببخشید.
همونجا وایساد ولی برنگشت.
جونگکوک: باشه حالا میتونی بری منوتو باهم نسبتی نداریم که از دلم در بیاری.
رفتم و از پشت بغلش کردم
ات: ولی شوهرمی شوهری.
محکم هولم داد که رو زمین افتادم ولی فکر کنم نفهمیده بود
جونگکوک: اخلاقت خیلی بچگونس یادت رفته که ازدواج کردی؟باید من بهت بفهمونم؟
ات: جونگکوک من...
جونگکوک: تمومش کن نمیخام قیافتو ببینم.
خواست بره که گفتم
ات: فکر میکنی اخلاق خودت خیلی بزرگونه اس؟میدونی من چی میکشم تو این زندگی؟از اینکه با دخترای دیگه میگی و میخندی و من مثل چغندر نگاتون میکنم خسته شدم.جونگکوک من برعکس تو بهت حس دارم من دوست دارم لعنتی از روز اول بهت حس داشتم از اینکه کسی که دوسش دارم کسی که اسمم پشت شناسنامه اش هست با یه دختر دیگه خوشه دارم عذاب میکشم چرا نمیفهمی هان؟
سمتم چرخید و رو پاهاش نشست و اشکامو پاک کرد
جونگکوک:چرا از اول نگفتی!؟
بی اختیار بغـ..لش کردم و اشک ریختم.
ولی اون...
پسم زد.
جونگکوک:چرا از اول نگفتی تا ازت دوری کنم؟درسته زنو شوهریم ولی تو زندگی من یکی دیگه هست!
صدای شکستن قلبمو به وضوح حس میکردم.
چی فکر کردم که دوسم داره؟
بلند شدمو بدون هیچ حرفی راه افتادم
جونگکوک: ات..کجا میری؟
بی توجه بهش فقط رفتم با رد شدن بلوط ها بارون شروع کرد به باریدن.
چشام پر شده بود و همه جارو تار میدید از وسط خبابون داشتم رد میشدم که...
شرط نمیزارم ولی دیگ حمایت کنین
پارت:63
دنبالش رفتم پشتش بهم بود و سمت بیرون دانشگاه میرفت.
ات: جونگکوک...
بی توجه بهم از دانشگاه بیرون زد منم پشت سرش بیرون اومدم.
ات: جونگکوک یه شوخی بود ببخشید.
همونجا وایساد ولی برنگشت.
جونگکوک: باشه حالا میتونی بری منوتو باهم نسبتی نداریم که از دلم در بیاری.
رفتم و از پشت بغلش کردم
ات: ولی شوهرمی شوهری.
محکم هولم داد که رو زمین افتادم ولی فکر کنم نفهمیده بود
جونگکوک: اخلاقت خیلی بچگونس یادت رفته که ازدواج کردی؟باید من بهت بفهمونم؟
ات: جونگکوک من...
جونگکوک: تمومش کن نمیخام قیافتو ببینم.
خواست بره که گفتم
ات: فکر میکنی اخلاق خودت خیلی بزرگونه اس؟میدونی من چی میکشم تو این زندگی؟از اینکه با دخترای دیگه میگی و میخندی و من مثل چغندر نگاتون میکنم خسته شدم.جونگکوک من برعکس تو بهت حس دارم من دوست دارم لعنتی از روز اول بهت حس داشتم از اینکه کسی که دوسش دارم کسی که اسمم پشت شناسنامه اش هست با یه دختر دیگه خوشه دارم عذاب میکشم چرا نمیفهمی هان؟
سمتم چرخید و رو پاهاش نشست و اشکامو پاک کرد
جونگکوک:چرا از اول نگفتی!؟
بی اختیار بغـ..لش کردم و اشک ریختم.
ولی اون...
پسم زد.
جونگکوک:چرا از اول نگفتی تا ازت دوری کنم؟درسته زنو شوهریم ولی تو زندگی من یکی دیگه هست!
صدای شکستن قلبمو به وضوح حس میکردم.
چی فکر کردم که دوسم داره؟
بلند شدمو بدون هیچ حرفی راه افتادم
جونگکوک: ات..کجا میری؟
بی توجه بهش فقط رفتم با رد شدن بلوط ها بارون شروع کرد به باریدن.
چشام پر شده بود و همه جارو تار میدید از وسط خبابون داشتم رد میشدم که...
شرط نمیزارم ولی دیگ حمایت کنین
۱۵.۳k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.