منطقهممنوعهعشق

#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:61

با این حرفش به سرفه افتادم.
ات: هی میمون من مگه عاشق چش ابروی کجتم بگم دوست پسرمه؟
بلند شدو سمتم اومد.
جونگکوک:ولی زنمی!
ات:به هر حال این ازدواج زورکی بوده و منو تو باهم نسبتی نداریم.
بازومو گرفتو بلندم کرد.
جونگکوک:من به خواسته خودم باهات ازدواج کردم و هیچ زوری توش نبوده و اینکه بهت دست نمیزنم بخاطر خودته!
ات:ولی من این کارو نمیکنم.
ولم کردو دستی تو موهاش کشید.
جونگکوک: بع درک هر گـ..وهـ...ی میخاب بخور.
بعد کیفشو برداشت و از خونه بیرون زد.
همبنجوری به جای خالیش خیره بودم.
...
وارد دانشکده شدم که لیا سمتم اومد.
لیا: چرا با جونگکوک نیومدی؟
ات:نمیخام کسی از رابطمون باخبر بشه.
لیا:خر خدا شما دیگه زن و شوهرید باید همین روز اول خراب نکنید زندگیتونو
ات:به درک! انگار خیلی دوسش دارم.
وارد کلاس شدیم که دیدم جناب داره با ایو لاس میزنه.
مردک قوده ای همین دیشب ازدواج کردیم بعد داری اذیتم میکنی؟
دارم برات بیشعور.
کیفمو محکم رو میز کوبیدم بعد رفتم رو میز و سوتی کشیدم.
ات:خانم ها و اقایان صدای منو میشنوید از کالیفورنیا امریکا سلامتی لاس زنا سلامتی اسگلا سلامتی شوهری که نمیدونه زنش زندس یا نه.
بعد مثل اسگلا شروع کردم به رقصیدن.
جونگکوک:از روی میز بیا پایین اعصاب منو کیــ...ـری نکن!
ات:به تو چه مگه شوهرمی؟
جونگکوک: اره
یهو صدای هین بچه ها بلند شد.
لبخند ضایعه ای زدم و...
دیدگاه ها (۲)

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:62لبخند ضایه ای زدم و رو به پسرای همک...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:63دنبالش رفتم پشتش بهم بود و سمت بیرو...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:60با برخورد نور خورشید به صورتم از خا...

#منطقه_ممنوعه_عشق پارت:59 دیگه تحملم تموم شد و هولش دادم او...

### فصل دوم | پارت پنجم نویسنده: Ghazal عکس روی میز بود و ه...

ارباب مرگبار من: پارت ۱میسو یا همون ات: ۱۹ سالمه قدم ۱۶۸ باب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط