فرشته کوچولو من
پارت ۷۶
[ویو هارین]
شوخی بود دیگه ؟
شاید ؟
هارین: شوخی خوبی بود
محکم داخل بغلش فشردم و بوسه خیسی روی
گردنم کاشت
جونگ کوک: غروب باید به دیدن خانواده ام بریم
هارین: اوکی.... ولی قبلش...
یکم خودم از تخت جدا کردم
و به سمت گردنش رفتم و بوسه ای گذاشتم
و بوسه ای روی گونه اش کاشتم
خنده ای از جنس الماس روی لباش نشست
خیلی هات نگام می کرد
جونگ کوک: عاشق این کارت هستم
خم شدم و آروم بوسیدمش
هارین: منم عاشق خودتم.....
بلند شد محکم بغلم کرد و شروع کرد قلک قلک دادنم
خنده کل اتاق پر کرده بود
بعد از چند مین خودم از دستش در آوردم
و با دو به سمت در اتاق رفتم قبل که برم گفتم
هارین: جئون جونگ کوک ساعت ببین من باید حاضر بشم
و با دو به سمت اتاق رفتم
و در عرض ۴۰ مین حاضر شدم
ساعت ۷ شب شده بود
به سمت طبقه پایین رفتم
جونگ کوک روی مبل نشسته بود سرش داخل گوشی بود
حاضر شده بود
مثل همیشه عالی بود
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.