فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۷۷
[ویو هارین]
به پله آخر رسیدم که نگاهش به من داد
گوشیش داخل جیب کتش گذاشت اومد
جلو
جونگ کوک: دختر من مثل همیشه عالی و خوردنی هستی
خنده ای سطحی رو لبام نشست
رفتم جلو و با دست یقه لباسش درست کردم تو همون هین گفتم
هارین: ولی تو خوردنی تری
با پوزخند گفت
جونگ کوک: عاشق پرو بودنتم..دختر کوچولو
با خنده که روی لبام جا
خوش کرده بود گفتم:
هارین : هوم...دختر جئون جونگ کوک بودن همچین مزایایی هم داره
جونگ کوک: دیگه بریم
اون جلو راه افتاد منم دنبالش رفتم
و سوار ماشین شدیم
کل مسیر جونگ کوک دستش روی رون پاهام به حرکت
در می آورد
یکم معذب کننده بود.... ولی مهم نیست
که بعد از ۴۰ مین رسیدیم
جونگ کوک پیاده شد منم پشت سرش پیاده شدم
یک عمارت بزرگ بود
جونگ کوک دست من گرفته بود
زنگ در زد که خانم مسنی در باز کرد
و با خنده گفت
مادر جونگ کوک ( آنالی ) : پسرم خوش اومدی
جونگ کوک: ممنون
آنالی: بیاید داخل
وارد شدیم که با جمع بزرگی روبه رو شدم
همراه جونگ کوک روی مبل نشستیم
البته همه تا جونگ کوک می دیدن تا کمر خم می شدن
و احترام می ذاشتن
پارت ۷۷
[ویو هارین]
به پله آخر رسیدم که نگاهش به من داد
گوشیش داخل جیب کتش گذاشت اومد
جلو
جونگ کوک: دختر من مثل همیشه عالی و خوردنی هستی
خنده ای سطحی رو لبام نشست
رفتم جلو و با دست یقه لباسش درست کردم تو همون هین گفتم
هارین: ولی تو خوردنی تری
با پوزخند گفت
جونگ کوک: عاشق پرو بودنتم..دختر کوچولو
با خنده که روی لبام جا
خوش کرده بود گفتم:
هارین : هوم...دختر جئون جونگ کوک بودن همچین مزایایی هم داره
جونگ کوک: دیگه بریم
اون جلو راه افتاد منم دنبالش رفتم
و سوار ماشین شدیم
کل مسیر جونگ کوک دستش روی رون پاهام به حرکت
در می آورد
یکم معذب کننده بود.... ولی مهم نیست
که بعد از ۴۰ مین رسیدیم
جونگ کوک پیاده شد منم پشت سرش پیاده شدم
یک عمارت بزرگ بود
جونگ کوک دست من گرفته بود
زنگ در زد که خانم مسنی در باز کرد
و با خنده گفت
مادر جونگ کوک ( آنالی ) : پسرم خوش اومدی
جونگ کوک: ممنون
آنالی: بیاید داخل
وارد شدیم که با جمع بزرگی روبه رو شدم
همراه جونگ کوک روی مبل نشستیم
البته همه تا جونگ کوک می دیدن تا کمر خم می شدن
و احترام می ذاشتن
- ۷.۹k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط