فرشته کوچولو من
پارت ۷۵
[ویو هارین]
دستش روی موهام کشید
جونگ کوک: دیگه بخواب
هارین: می دونی چند ساعت خواب بودم خوابم نمیاد....
جونگ کوک: خب باشه...
یهو یادم یک چیز افتاد
هارین: جونگ کوک اسلحه من چی شد
تعجب کرد که چرا دنبال اسلحه ام هستم
جونگ کوک: اون برای چی می خوای ؟ ...
هارین: اسلحه برای مادرم....برام خیلی مهمه
سرم روی سینش گذاشتم
جونگ کوک: اون پیشه منه....تو کشو کنار تخته
هارین: هوم.......
جونگ کوک: چرا اسلحه خیلی آماده پیش اون مردک بود
هارین: اون اسلحه من همیشه همراهش بود.... فقط آماده بود که من بگم می خوام باهاش کاری کنم درجا بهم می دش...و اینکه برای اینکه من قاتل کنه هر کاری می کنه....
جونگ کوک با لحن که کاملآ داخلش می شد
تعجب و حیرت دید گفت
جونگ کوک: چرا باید این کار می کردی آخه ؟
هارین: برای اینکه من بفرست داخل جمع مافیا ها
یکم مشکوک نگاه جونگ مین کردم
و با حالت شوخی گفتم:
هارین: چرا اینقدر سوال می پرسی....نکنه می خوای ازم برای نابودی کیم استفاده کنی بعد بزاریم کنار
خنده ای سر داد گفت
جونگ کوک: شاید
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.