My charming mafia
#My_charming_mafia
#مافیای_جذاب_من
#part15
-هه همین تاثیری نداش
+و براید استایل بغلم کرد
+یااا چیکار میکنی منو بزار پاینن ولم کن میگم ولم کن
-هیشش فایدع ای ندار
+هرکاری کردم ولم کنع ولم نکرد کلی دستاشو با مشت میزدم امافایدع ای نداشت ی ادم چقد میتونه قوی بش اون تو ی چشم بهم زدن منو بلند کرد و الان هرکاری میکنم نمیتونم از تو بغلش تکون بخورم واهایی مگ میش منو برد تو اتاقمو رو تخت گذاشتم
-امشب میخوام کنار خودت بخوابم
+چی چی ن امکان ندار خودت اتاق نداری مگ
-میخوام اینجا بخوابم
+تیشترتشو در اورد ک سریع چشامو بستم
-نمیخوای چشاتو باز کنی
چشامو باز کردم دیدم همچنان جلوم وایستادع تیشرت تنش نیس خدایی ادم اینطوری ببینتش محوش میش ولی ن خاک تو سرت ات خودتو جمع کن دختر و گفتم
+لباستو بپوش
-نه نمیپوشم من شب عادت دارم لباسم میگیرم
+یا منو ببر خونم اینجا احساس امنیت ندارم
-نوچ خونت اینجاست باید بش کنار بیای
بعد اومد رو تخت تا تونستم ازش فاصلع گرفتم اما اون با ی دستش منو بلند کردو ب سمت خودش کشوند
+چ.. چیکار
نزاشت حرفم تموم شش
+ی کیص کوتاهی از گردنم گرفت محکم از پشت بغلم کرد خاصتم بش چیزی بگم فهمیدم خوابع خودمو ب سختی چرخوندم ب سمتش این چرا انقدر کیوتهه وقتی میخوابع با اینکع نمیخواصتم اما ناچار منم خودمو تو بغلش جا دادم چشامو بستم
صبح شد بود منم چشامو باز کردم جونگ کوک هنوز خواب بود یکم بش نگاه کردم ک دیدم اونم دارع چشاشو باز میکنع
سریع خودمو زدم ب خواب ک یهو دیدم ی دستی دارع صورتمو نوازش میکنع دستای جونگ کوک بود
+ تپش قلبم زیاد شد باخودم گفتم ینی جعون جونگ کوک از من خوشش میاد خودشو بیشتر بهم جفت کرد اروم لبشو ب لبم چسوبد یه مک کوتاهی گرف بعد بلند شود رفت حموم منم ک با شوکه زیاد بلند شودم باورم نمیشد جعون جونگ کوک از من خوشش میاد و ازم لب گرفت توی این فکرا بودم ک یع زن وارد اتاق شد و صدام کرد ب نظر میومد خدمتکار بش (اسم خدمتکارشون خانم پارک)
(•خدمتکارع خانم پارک)
•خانم
+بله
•میش بلند شید میخوام اینجارو تمیز کنم
+نه لازم نیست خودم انجامش میدم
•نه اگ اقای جعون بفهمند منو میکشند
+چرا باید همچین کاری کنه
•قبل اینکع بیاید ایشون ب من گفتن دیگع شما خانم خونه هستید و دست ب سیاه سفید نباید بزنید
+م.. من
•بله
+شما برید خسته شدید اگ بهتون گفت بگید من قبول نکردم خودمم بش میگم
بنظر میومد خوشحال شد و گفت
•ممنون شما خیلی مهربونید
ی لبخندی زدمو شروع کردم ب تمیز کردن اتاق هنوز تو کف جونگ کوک بودم
ادامه دارد.......
بچه 15اپ نشد دوباره گذاشتم
#مافیای_جذاب_من
#part15
-هه همین تاثیری نداش
+و براید استایل بغلم کرد
+یااا چیکار میکنی منو بزار پاینن ولم کن میگم ولم کن
-هیشش فایدع ای ندار
+هرکاری کردم ولم کنع ولم نکرد کلی دستاشو با مشت میزدم امافایدع ای نداشت ی ادم چقد میتونه قوی بش اون تو ی چشم بهم زدن منو بلند کرد و الان هرکاری میکنم نمیتونم از تو بغلش تکون بخورم واهایی مگ میش منو برد تو اتاقمو رو تخت گذاشتم
-امشب میخوام کنار خودت بخوابم
+چی چی ن امکان ندار خودت اتاق نداری مگ
-میخوام اینجا بخوابم
+تیشترتشو در اورد ک سریع چشامو بستم
-نمیخوای چشاتو باز کنی
چشامو باز کردم دیدم همچنان جلوم وایستادع تیشرت تنش نیس خدایی ادم اینطوری ببینتش محوش میش ولی ن خاک تو سرت ات خودتو جمع کن دختر و گفتم
+لباستو بپوش
-نه نمیپوشم من شب عادت دارم لباسم میگیرم
+یا منو ببر خونم اینجا احساس امنیت ندارم
-نوچ خونت اینجاست باید بش کنار بیای
بعد اومد رو تخت تا تونستم ازش فاصلع گرفتم اما اون با ی دستش منو بلند کردو ب سمت خودش کشوند
+چ.. چیکار
نزاشت حرفم تموم شش
+ی کیص کوتاهی از گردنم گرفت محکم از پشت بغلم کرد خاصتم بش چیزی بگم فهمیدم خوابع خودمو ب سختی چرخوندم ب سمتش این چرا انقدر کیوتهه وقتی میخوابع با اینکع نمیخواصتم اما ناچار منم خودمو تو بغلش جا دادم چشامو بستم
صبح شد بود منم چشامو باز کردم جونگ کوک هنوز خواب بود یکم بش نگاه کردم ک دیدم اونم دارع چشاشو باز میکنع
سریع خودمو زدم ب خواب ک یهو دیدم ی دستی دارع صورتمو نوازش میکنع دستای جونگ کوک بود
+ تپش قلبم زیاد شد باخودم گفتم ینی جعون جونگ کوک از من خوشش میاد خودشو بیشتر بهم جفت کرد اروم لبشو ب لبم چسوبد یه مک کوتاهی گرف بعد بلند شود رفت حموم منم ک با شوکه زیاد بلند شودم باورم نمیشد جعون جونگ کوک از من خوشش میاد و ازم لب گرفت توی این فکرا بودم ک یع زن وارد اتاق شد و صدام کرد ب نظر میومد خدمتکار بش (اسم خدمتکارشون خانم پارک)
(•خدمتکارع خانم پارک)
•خانم
+بله
•میش بلند شید میخوام اینجارو تمیز کنم
+نه لازم نیست خودم انجامش میدم
•نه اگ اقای جعون بفهمند منو میکشند
+چرا باید همچین کاری کنه
•قبل اینکع بیاید ایشون ب من گفتن دیگع شما خانم خونه هستید و دست ب سیاه سفید نباید بزنید
+م.. من
•بله
+شما برید خسته شدید اگ بهتون گفت بگید من قبول نکردم خودمم بش میگم
بنظر میومد خوشحال شد و گفت
•ممنون شما خیلی مهربونید
ی لبخندی زدمو شروع کردم ب تمیز کردن اتاق هنوز تو کف جونگ کوک بودم
ادامه دارد.......
بچه 15اپ نشد دوباره گذاشتم
۱۵.۰k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.