بادیگارد جذاب من ....
بادیگارد جذاب من ....
پارت بیست و ششم
_______
ویو ات
_هه ....ببین من خودم میدونم چیکار کنم نیازی به تو ندارم حالا هم دست ات رو ول کن
تهیونگ ا.ت رو پشت خودش کشید
&بهتره عقب بکشید پارک جیمین ...نمیزارم حتی اون دست کثیفت به ات بخوره ....
جیمین سمت تهیونگ رفت دست تهیونگ رو محکم از دست ات کشید ....
_باید بهت بگم اونی که قراره گمشه و بره تویی
&هی حد خودتو بدون ...
_اگر ندونم میخوای چیکار...
ات:بس کنیدددد...جیمین ...من نخوام تو رو ببینم باید چیکار کنم ها؟!...برو ...برو نمیخوام ...نمیخوام یک لحظه هم ببینمت بروو(داد)...
_ات دیوونه شدی؟!
ات:دیوونه؟!...چرا اون موقع ولم کردی ؟!...چرا گذاشتی رفتی!!...چرا تو بار اون حرف ها رو بهم زدی؟!...چرا جلوی چشم من با یه دختر دیگه لا،،،س زدی !!....چرااا؟!(داد)
جیمین ات رو بغل کرد اما مشت های ات به سینه جیمین و زوری که میزد تا از بغلش در بیاد باعث شد جیمین ولش کنه
ات:ولم کن جیمین ....ولم کن ...
از کنار جیمین رد شد و سمت عمارت حرکت کرد ...جیمین و تهیونگ روبرو هم بودن ...
_من....متاسفم
با گفتن این جمله از کنار تهیونگ رد شد و رفت تهیونگ سمت ا.ت دوید
&ات...ا.ت صبر کن ...ا.ت عزیزم ...
پرش زمانی به خونه
رو تخت دراز کشیده بود و تو بغل تهیونگ بود
ات:وقتی دیدمش...خیلی تغییر کرده بود ....تهیونگگگ(گریه)...چیکار کنم !!
تهیونگ دستش رو نوازش وارانه پشت ا.ت کشید
&ا.ت...ناراحت نباش...قول میدم همه چه درست بشه
ات:چجوری ...چجوری درست بشه ...
&خودم ...خودم همه چی رو درست میکنم...اگر شده با جیمین آشتیت بدم اینکار رو میکنم اگر قرار باشه یکاری کنم که ازش دور بشی که نمبینیش هم اینکار رو میکنم ...ات....تو و جونگکوک تنها کسایی هستید که دارمشون ....خب ؟!...بخواب ...
ات:میشه تو بغلت بخوابم؟!
&...آ،آره ...آره عزیزم بخواب ...بخواب ...
ات بعد از چند دقیقه خوابید....
پرش زمانی به فردا صبح ویو جیمین
سوهی روبروش نشسته بود
@خب!!
_هر جور شده...هر جور شده باید ات رو برگردونم ....
@...
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
پارت بیست و ششم
_______
ویو ات
_هه ....ببین من خودم میدونم چیکار کنم نیازی به تو ندارم حالا هم دست ات رو ول کن
تهیونگ ا.ت رو پشت خودش کشید
&بهتره عقب بکشید پارک جیمین ...نمیزارم حتی اون دست کثیفت به ات بخوره ....
جیمین سمت تهیونگ رفت دست تهیونگ رو محکم از دست ات کشید ....
_باید بهت بگم اونی که قراره گمشه و بره تویی
&هی حد خودتو بدون ...
_اگر ندونم میخوای چیکار...
ات:بس کنیدددد...جیمین ...من نخوام تو رو ببینم باید چیکار کنم ها؟!...برو ...برو نمیخوام ...نمیخوام یک لحظه هم ببینمت بروو(داد)...
_ات دیوونه شدی؟!
ات:دیوونه؟!...چرا اون موقع ولم کردی ؟!...چرا گذاشتی رفتی!!...چرا تو بار اون حرف ها رو بهم زدی؟!...چرا جلوی چشم من با یه دختر دیگه لا،،،س زدی !!....چرااا؟!(داد)
جیمین ات رو بغل کرد اما مشت های ات به سینه جیمین و زوری که میزد تا از بغلش در بیاد باعث شد جیمین ولش کنه
ات:ولم کن جیمین ....ولم کن ...
از کنار جیمین رد شد و سمت عمارت حرکت کرد ...جیمین و تهیونگ روبرو هم بودن ...
_من....متاسفم
با گفتن این جمله از کنار تهیونگ رد شد و رفت تهیونگ سمت ا.ت دوید
&ات...ا.ت صبر کن ...ا.ت عزیزم ...
پرش زمانی به خونه
رو تخت دراز کشیده بود و تو بغل تهیونگ بود
ات:وقتی دیدمش...خیلی تغییر کرده بود ....تهیونگگگ(گریه)...چیکار کنم !!
تهیونگ دستش رو نوازش وارانه پشت ا.ت کشید
&ا.ت...ناراحت نباش...قول میدم همه چه درست بشه
ات:چجوری ...چجوری درست بشه ...
&خودم ...خودم همه چی رو درست میکنم...اگر شده با جیمین آشتیت بدم اینکار رو میکنم اگر قرار باشه یکاری کنم که ازش دور بشی که نمبینیش هم اینکار رو میکنم ...ات....تو و جونگکوک تنها کسایی هستید که دارمشون ....خب ؟!...بخواب ...
ات:میشه تو بغلت بخوابم؟!
&...آ،آره ...آره عزیزم بخواب ...بخواب ...
ات بعد از چند دقیقه خوابید....
پرش زمانی به فردا صبح ویو جیمین
سوهی روبروش نشسته بود
@خب!!
_هر جور شده...هر جور شده باید ات رو برگردونم ....
@...
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
۱۱.۲k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.