عشق تحت تعقیب
عشق تحت تعقیب
بخش بیستوسوم
سونیک
وقتی که شدو بغلم کرد احساس عجیبی بهم دست داد. آرومم میکرد وقتی هم که سرم رو نوازش میکرد دلم میخواست تا ابد کنارم باشه. اشکهارو از صورتم پاک کرد و بلندم کرد.
شدو: بهتره بریم تو خونه، نظرت چیه؟
_ آره...بریم.
دستم و میگیره و میریم تو خونه. میشینم روی مبل.
شدو: بیا یکم چای حالت رو بهتر میکنه.
لیوان رو میگیرم و یکم میخورم، وایی...حالم بهتر شد یکم.
_ شدو....مم...ممنونم که کنارم هستی...ببخشید که اذیتت میکنم.
شدو: این حرفو نزن، راستش خوشحالم که آروم شدی.
_ من...من خیلی احساساتی نیستم ولی نمیدونم چرا اینطوری شدم.
شدو: بعضی وقتا جوری غم و اندوه وجودت رو میگیره که نمیتونی جلوی خودتو بگیری، ایرادی نداره که خودتو خالی کنی. مطمئنی میخوای این نقش فیلم رو بازی کنی؟
_ آره مطمئنم، من اینجور نقشهارو زیاد بازی کردم اما اینبار یکم فرق داشت، واسه همین حالم بد شد.
شدو: باشه هرچی تو بگی، فردا هم باید بری؟
_ نه این آخرین صحنه فیلم بود و تموم شد فردا جایی نمیرم.
شدو: خوبه میتونی یکم استراحت کنی و آروم شی.
دلم میخواست دوباره سرمو نوازش کنه. این کارش خیلی منو آروم میکرد. سرمو گذاشتم روی شونهش.
شدو: سونیک...
_ میشه دوباره سرمو نوازش کنی؟...
چیزی نمیگه ولی سرمو نوازش کرد، خیلی خوب بود، احساس میکردم بعد چندسال یکی پیدا شده که بتونه آرومم بکنه و...دوستم بشه.
_ وقتی بچه بودم و همه چیمو از دست دادم هیچکس نبود که کنارم باشه.
شدو: یعنی تو کسی رو نداشتی؟
_ فکر نمیکنم...اون مال چندسال پیش بود چیز زیادی یادم نیست.
شدو: یعنی تو پیش کی بزرگ شدی؟...سونیک؟
بخش بیستوسوم
سونیک
وقتی که شدو بغلم کرد احساس عجیبی بهم دست داد. آرومم میکرد وقتی هم که سرم رو نوازش میکرد دلم میخواست تا ابد کنارم باشه. اشکهارو از صورتم پاک کرد و بلندم کرد.
شدو: بهتره بریم تو خونه، نظرت چیه؟
_ آره...بریم.
دستم و میگیره و میریم تو خونه. میشینم روی مبل.
شدو: بیا یکم چای حالت رو بهتر میکنه.
لیوان رو میگیرم و یکم میخورم، وایی...حالم بهتر شد یکم.
_ شدو....مم...ممنونم که کنارم هستی...ببخشید که اذیتت میکنم.
شدو: این حرفو نزن، راستش خوشحالم که آروم شدی.
_ من...من خیلی احساساتی نیستم ولی نمیدونم چرا اینطوری شدم.
شدو: بعضی وقتا جوری غم و اندوه وجودت رو میگیره که نمیتونی جلوی خودتو بگیری، ایرادی نداره که خودتو خالی کنی. مطمئنی میخوای این نقش فیلم رو بازی کنی؟
_ آره مطمئنم، من اینجور نقشهارو زیاد بازی کردم اما اینبار یکم فرق داشت، واسه همین حالم بد شد.
شدو: باشه هرچی تو بگی، فردا هم باید بری؟
_ نه این آخرین صحنه فیلم بود و تموم شد فردا جایی نمیرم.
شدو: خوبه میتونی یکم استراحت کنی و آروم شی.
دلم میخواست دوباره سرمو نوازش کنه. این کارش خیلی منو آروم میکرد. سرمو گذاشتم روی شونهش.
شدو: سونیک...
_ میشه دوباره سرمو نوازش کنی؟...
چیزی نمیگه ولی سرمو نوازش کرد، خیلی خوب بود، احساس میکردم بعد چندسال یکی پیدا شده که بتونه آرومم بکنه و...دوستم بشه.
_ وقتی بچه بودم و همه چیمو از دست دادم هیچکس نبود که کنارم باشه.
شدو: یعنی تو کسی رو نداشتی؟
_ فکر نمیکنم...اون مال چندسال پیش بود چیز زیادی یادم نیست.
شدو: یعنی تو پیش کی بزرگ شدی؟...سونیک؟
- ۴.۱k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط