عشق تحت تعقیب

عشق تحت تعقیب
بخش بیست‌ودوم
شدو
رفتم دنبال سونیک اما انگار غیب شده بود. دیدم در حیاطش بازه، رفتم اونجا ولی اونجاهم نبود...ها! هی من این گلخونه رو تاحالا ندیدم. برای چی سونیک باید اینطوری بشه توی این مدت یبارم ندیدم که حالش بد بشه. وارد گلخونه که شدم بوی خوبه کلی گل به مشامم خورد انگار توی یه دنیای دیگه‌م. صدای گریه سونیک رو شنیدم و رفتم طرفش. روی یه صندلی نشسته بود و سرش رو گذاشته بود روی میز و گریه میکرد.
_ سونیک...یهو چیشد؟؟ چرا داری گریه میکنی؟؟
اما اون جوابی نمی‌داد هی گریه میکرد. فکر کنم بدونم واسه چی بود اما میخواستم مطمئن بشم.
_ سونیک...اگه نگی که چی شده هیچی درست نمیشه، اقلا با گفتنش خودتو خالی میکنی.
بلند شد اما دستاش رو گذاشت روی صورتش.
سونیک: همش تقصیر من بود...من همه‌چیزو خراب میکنم.
_ لطفا به چشم‌هام نگاه کن سونیک، بهم توضیح بده چی شده. میدونی که دلم میخواد خوشحال باشی.
دستاش رو میگیرم و آروم از روی صورتش برمیدارم. صورتش خیلی قرمز شده بود و اشک هم از چشماش میومد.
_ سونیک بهم اعتماد کن من داستان زندگیم رو بهت گفتم توهم بهم بگو.
سونیک: من...من باعث مرگ...خانواده‌ام شدم...
دوباره شروع به گریه کرد.
_چطوری این اتفاق افتاد؟
سونیک: یه شب معمولی بود چند نفر به زور میخواستن منو بگیرن اما خانواده‌م‌ نذاشتن اونا با بی‌رحمی تما اونارو کشتن خواستم که نجاتشون بدم اما والدینم بهم گفتن فرار کنم اونا خونه‌م، خانواده‌م و همه‌چیم رو ازم گرفتن...من( با گریه) باعث مرگشون شدم.
_ سونیک تو باعث مرگ کسی نشدی، خانواده‌ات میخواستن که تو زنده بمونی...اونا عاشقتن و بهت افتخار میکنن دلشون نمیخواد که پسرشون توی این حال باشه.
سونیک: راست میگی شدو؟
_ بله، هر پدر و مادری عاشق بچه‌شونه اونا تورو خیلی دوست دارن سونیک.
و بلند شدم و بغلش کردم، اشکاش همونطور می‌ریخت اما اونارو از رو صورتش پاک کردم و سرشو نوازش کردم تا آروم بشه.
دیدگاه ها (۲۵)

عشق تحت تعقیب بخش بیست‌وسومسونیک وقتی که شدو بغلم کرد احساس ...

عشق تحت تعقیب بخش بیست‌وچهارمشدووقتی این سوالو از سونیک پرسی...

عشق تحت تعقیب بخش بیست‌ویکمشدوواقعا سونیک خیلی لوس بازی از خ...

عشق تحت تعقیب بخش بیستم سونیکاین موضوع انگار درباره زندگی شد...

تحت تعقیب

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط