هفتمین عشق
هفتمین عشق
Part5
_که یهو ات هولم داد
+بخاب رو زمین احمق نمیدونم چی شد که تیر اندازی شد اون جؤن احمقم داشت مث بز نگاه میکرد که کشوندمش رو زمین و میز رو گذاشتم جلو.. مینجی خوبی؟
مینجی: اره... ات میترسم چرا منو با خودت اوردی..
+من مراقبتم نترس
الوو میشنوی یومی
یومی: اره میشنوم
+مینجی رو پوشش بده بره بیرون
یومی: حله
+خیلی خب مینجی با شمارش من... یک.. دو.. سه
مینجی: بدو بدو رفتم بیرون با گریه که خوردم به یه پسر که منو کشید پشت ستون
جیمین: نزدیک بود بمیری ها...( چشمک..)
مینجی: با چشای گریه بهش نگاه کردم... خفعهه شووو یکی زدم تو سرش
جیمین: ای احمق.. براید استایل بغلش کردم و بردمش بیرون گذاشتم تو ماشین درو قفل کردم
یومی: ات مینجی غیب شد
+ینی چی غیب شد.. الو الو
تففف
_چی، شده
+به تو ربطی نداره ست تو کار خودت باشه
_چه خشن
میا: ات. میشنوی
+اره
_با کی حرف میزنی..
+خفه شو عههه
_حرف دهنتو بفهم هرزه
میا: ماموریت انجام شد
+حیف که باید برم وگرنه هرزه رو نشونت میدادم و با یه حرکت رفتم بیرون سوار ماشین شدم
هانا: پامو گذاشتم رو گاز و با تمام سرعت رفتم
جیا: منو چیکار دارین(ترس)
میا: کبابت میکنیم
+لیا بچه رو نترسون... با تو کار نداریم فقط میخام یکم بابات رو زجر بدم
هانا: یکمممم. میکشمش
جیا: ولی داداشم اگه پیداتون کنه میکشتتون
+هیچکس جز خدا نمیتونه منو بکشه بچه جون
وایسین..... هانااا وایسااااا...(داد)
هانا: پامو گذاشتم رو ترمز و ایستادم
+مینجی کجاست......
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part5
_که یهو ات هولم داد
+بخاب رو زمین احمق نمیدونم چی شد که تیر اندازی شد اون جؤن احمقم داشت مث بز نگاه میکرد که کشوندمش رو زمین و میز رو گذاشتم جلو.. مینجی خوبی؟
مینجی: اره... ات میترسم چرا منو با خودت اوردی..
+من مراقبتم نترس
الوو میشنوی یومی
یومی: اره میشنوم
+مینجی رو پوشش بده بره بیرون
یومی: حله
+خیلی خب مینجی با شمارش من... یک.. دو.. سه
مینجی: بدو بدو رفتم بیرون با گریه که خوردم به یه پسر که منو کشید پشت ستون
جیمین: نزدیک بود بمیری ها...( چشمک..)
مینجی: با چشای گریه بهش نگاه کردم... خفعهه شووو یکی زدم تو سرش
جیمین: ای احمق.. براید استایل بغلش کردم و بردمش بیرون گذاشتم تو ماشین درو قفل کردم
یومی: ات مینجی غیب شد
+ینی چی غیب شد.. الو الو
تففف
_چی، شده
+به تو ربطی نداره ست تو کار خودت باشه
_چه خشن
میا: ات. میشنوی
+اره
_با کی حرف میزنی..
+خفه شو عههه
_حرف دهنتو بفهم هرزه
میا: ماموریت انجام شد
+حیف که باید برم وگرنه هرزه رو نشونت میدادم و با یه حرکت رفتم بیرون سوار ماشین شدم
هانا: پامو گذاشتم رو گاز و با تمام سرعت رفتم
جیا: منو چیکار دارین(ترس)
میا: کبابت میکنیم
+لیا بچه رو نترسون... با تو کار نداریم فقط میخام یکم بابات رو زجر بدم
هانا: یکمممم. میکشمش
جیا: ولی داداشم اگه پیداتون کنه میکشتتون
+هیچکس جز خدا نمیتونه منو بکشه بچه جون
وایسین..... هانااا وایسااااا...(داد)
هانا: پامو گذاشتم رو ترمز و ایستادم
+مینجی کجاست......
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۹.۵k
- ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط