شراب سرخ پارت
شراب سرخ پارت ۱۴۶
#red_wine🍷 #red_wine🍷
متوجه گرمی دستاش شدم که روی صورتم نشست.
+ چرا داری گریه میکنی؟
حتی متوجه نشده بودم دارم گریه میکنم..
_ هیچی فقط یکم گرد و خاک رفته تو چشمم
صدای بغض الود و گرفته ام مرا متعجب کرد چه برسد به او..
حتی فکرش را نمیکردم ناراحتی ام چنین تاثیری روی صدایم بگذارد..
سریع از تهیونگ فاصله گرفتم و پشتم را به او کردم..
تا زخمی شدن روحم و قلبم را نبیند ..
با افتادن سایه کیم روی تنم خواستم فاصله بگیرم اما هنوز قدمی برنداشته بودم که من را درون اغوشش کشید.
پشت به او درون اغوش امن و بزرگش گم شده بودم..
+ لطفا کنارم بمون..من بهت نیاز دارم دختر
سکوت کرد..
سکوت او بیشتر قلبم را محزون کرد از آغوشش بیرون آمده و از اتاق خارج شدم
در آشپزخانه به نقطه ای کور که تهیونگ و خانم بزرگ همراه لیسا نشسته بودند چشم دوختم..
هیچ وقت تا این حد کنجکاو نشده بودم برای مسئله ای..
دلم میخواست برم و گوش بایستم..
سعی میکردم از لب زدناشون چیزی دستگیرم بشود اما هیچ نشد.
فقط الکی داشتم خودم را اذیت میکردم..
#red_wine🍷 #red_wine🍷
متوجه گرمی دستاش شدم که روی صورتم نشست.
+ چرا داری گریه میکنی؟
حتی متوجه نشده بودم دارم گریه میکنم..
_ هیچی فقط یکم گرد و خاک رفته تو چشمم
صدای بغض الود و گرفته ام مرا متعجب کرد چه برسد به او..
حتی فکرش را نمیکردم ناراحتی ام چنین تاثیری روی صدایم بگذارد..
سریع از تهیونگ فاصله گرفتم و پشتم را به او کردم..
تا زخمی شدن روحم و قلبم را نبیند ..
با افتادن سایه کیم روی تنم خواستم فاصله بگیرم اما هنوز قدمی برنداشته بودم که من را درون اغوشش کشید.
پشت به او درون اغوش امن و بزرگش گم شده بودم..
+ لطفا کنارم بمون..من بهت نیاز دارم دختر
سکوت کرد..
سکوت او بیشتر قلبم را محزون کرد از آغوشش بیرون آمده و از اتاق خارج شدم
در آشپزخانه به نقطه ای کور که تهیونگ و خانم بزرگ همراه لیسا نشسته بودند چشم دوختم..
هیچ وقت تا این حد کنجکاو نشده بودم برای مسئله ای..
دلم میخواست برم و گوش بایستم..
سعی میکردم از لب زدناشون چیزی دستگیرم بشود اما هیچ نشد.
فقط الکی داشتم خودم را اذیت میکردم..
- ۸.۲k
- ۳۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط