شراب سرخ پارت

شراب سرخ پارت ۱۴۷


#red_wine🍷#red_wine🍷



آشپزخانه را دور زدم و راه پله را به سمت اتاق خودم و تهیونگ به پیش گرفتم..
به نزدیکی اتاق که رسیدم متوجه بل شدم...
داشت چیکار میکرد؟!
_ بل داری چیکار میکنی؟!
بل: خب مثل اینکه لیسا خانم و ارباب کیم قصد ازدواج دارند...خانم بزرگ هم از من خواستن تا حواس لیسا خانم رو پرت میکنند وسایل شما رو انتقال بدم یک اتاق دیگه..
قلبم افتاد کف پام..
بل: خانم بزرگ قصد ندارن لیسا خانم از رابطه شما با اقا باخبر بشن..
از اتاق تهیونگ خیلی دور بود
نمیگفت با این حرفا من بیشتر اذیت می‌شدم..
مغزم همان لحظه جرقه‌ای زد..
.........بیبی چک
خدای من بیبی چک توی اتاقی که واسه لیسا در نظر گرفته بودند، بود..
بغضم کنار رفت و جایش را استرس پر کرد: بل من میتونم از سرویس این اتاق استفاده کنم!
بدون اینکه منتظر جوابی از او باشم خواستم به سمت اتاق بروم که جلویم را گرفت: نه خانم نه.. تازه تی زدم پارکت ها خیسن توروخدا الان برین کثیف میشن باز دوباره باید تی بزنم.‌
_ عیبی نداره بل خودم تی میزنم کارم واجبه باید برم..
دیدگاه ها (۰)

شراب سرخ پارت ۱۴۸#red_wine🍷#red_wine🍷خواستم دوباره قدم بردار...

شراب سرخ پارت ۱۴۹#red_wine🍷#red_wine🍷سیاهی فضای اتاق، خبر از...

شراب سرخ پارت ۱۴۶#red_wine🍷 #red_wine🍷 متوجه گرمی دست‌اش شدم...

شراب سرخ پارت ۱۴۵#red_wine🍷#red_wine🍷این زن چی برای خودش بلغ...

#why_himpart:82,صبح شده بود دیشب از فکر اینکه چطوری بخوام دا...

پارت ۲۸ فیک دور اما آشنا

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲۵تهیونگ : خیلی قشنگه ا.ت : چی ؟تهی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط