رمان ماشین جادوگری
رمان ماشین جادوگری
بدون فکر کردن از کمد اومدم بیرون دویدم سمت صدا اما با یه سری آدم مواجه شدم سریع رفتم پشت ستون قایم شدم
؟:وقتی کار با تفنگ رو بلد نیستی بگو یه چیز دیگه بهت بدم
؟:آخه خیلی شبیه ات بود
؟:مایک ولش کن یاد میگیره بیاین سریع بگردیم
وقتی رفتن یه نفس راحت کشیدم اما یه دست رو شونم رو برگشتم که به جونگ کوک مواجه شدم
ات:چیکار می کنی ترسیدم
جونگ کوک :تو اینجا چیکار می کنی
ات:صدا تیر اومد فکر کردم به تو تیر زدن ببخشید
جونگ کوک :ببین ....
ات :جونگ کوک به چی نگاه می کنی ؟
یهو جونگ کوک جاشو با من عوض کرد و تیر به کمر جونگ کوک خورد خواستم جلو خون ریزی رو بگیرم که یهو افتادن دنبالم بدون فکر کردن به جونگ کوک شروع کردم به دویدن تا گمم کردن رفتم تو همون کنده آخه من واسه چی تنهاش گذاشتم اون جونششو برای من فدا کرد به دستم که الان پر خون جونگ کوک بود نگاه کردم که دردی تو رون پام پیچید پای راستم بریده بود قسمت پایین شلوارم رو پاره کردم که جای ماه گرفتگی مشخص شد اما مجبور بودم دوباره از کمد بیرون اومدم تا راهی برای فرار پیدا کنم اومدم از کمد بیام بیرون که نفهمیدم و بیهوش شدم
چیزی که موقع بیهوشی دید
جونگ کوک :میدونستی چقدر دوست دارم
ات:اما این دوست داشتن تا ابد نیست
جونگ کوک :من هر جور شده تو رو بدست میارم
بدون فکر کردن از کمد اومدم بیرون دویدم سمت صدا اما با یه سری آدم مواجه شدم سریع رفتم پشت ستون قایم شدم
؟:وقتی کار با تفنگ رو بلد نیستی بگو یه چیز دیگه بهت بدم
؟:آخه خیلی شبیه ات بود
؟:مایک ولش کن یاد میگیره بیاین سریع بگردیم
وقتی رفتن یه نفس راحت کشیدم اما یه دست رو شونم رو برگشتم که به جونگ کوک مواجه شدم
ات:چیکار می کنی ترسیدم
جونگ کوک :تو اینجا چیکار می کنی
ات:صدا تیر اومد فکر کردم به تو تیر زدن ببخشید
جونگ کوک :ببین ....
ات :جونگ کوک به چی نگاه می کنی ؟
یهو جونگ کوک جاشو با من عوض کرد و تیر به کمر جونگ کوک خورد خواستم جلو خون ریزی رو بگیرم که یهو افتادن دنبالم بدون فکر کردن به جونگ کوک شروع کردم به دویدن تا گمم کردن رفتم تو همون کنده آخه من واسه چی تنهاش گذاشتم اون جونششو برای من فدا کرد به دستم که الان پر خون جونگ کوک بود نگاه کردم که دردی تو رون پام پیچید پای راستم بریده بود قسمت پایین شلوارم رو پاره کردم که جای ماه گرفتگی مشخص شد اما مجبور بودم دوباره از کمد بیرون اومدم تا راهی برای فرار پیدا کنم اومدم از کمد بیام بیرون که نفهمیدم و بیهوش شدم
چیزی که موقع بیهوشی دید
جونگ کوک :میدونستی چقدر دوست دارم
ات:اما این دوست داشتن تا ابد نیست
جونگ کوک :من هر جور شده تو رو بدست میارم
۲۹.۳k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.