ازدواج اجباری

#پارت5

میشه دستمو بگیری 🥺🙂
میخام حداقل روز عروسیم خوش باشم .

جیمین : فک نکن دستتو میگیرم دلم برات سوخته هرزه .
ات : مرسی 🥺🙂

ات و جیمین وارد سالن شدن که همه دست زدنو جیمینم و دست ات رو گرفت ..
عاقد : خوب اقای پارک و خانم کیم .
اقای پارک سوگند بخورید
که تا اخر عمر وقتی عمر دارید عاشق مواظب همسرتون باشید .
جیمین : لعنت بهت ات .
عاقد : اقای پارک ؟
جیمین : سوگند..میخورم..تا اخر عمر عاشق همسرم باشم و مواظب باشم .
عاقد : خانم‌ کیم شما هم بگید .
ات : قسم ..می..خورم تا اخر عمر عاشق..همسرم باشم و در سختی ها کنارش باشم ..
عاقد : تبریک میگم بهتون ، شمارو زن شوهر اعلام میکنم‌.
ات تو ذهنش :
اون موقع بدترین اتفاق زندگیم افتاد ‌،‌نمیدونستم چه بلایی قراره سرم بیاد ..
داشت گریم میگرفت ..
جی یون ، می یونگ ، سوجی ،لینا ، کانگ هو . جی هوا امدم که بهم تبریک بگن .
لینا : حالت چطوره خوشگله ؟
عروسیت مبارکه ات جونممم
(جی یون زن جین ، می‌یونگ زن جیهوپ ، سوجی زن نامجون ، لینا زن تهیونگ ، کانگ هو زن جانگ کوک ،جی هوا زن شوگا .)
جی یون : یه عروس دیگه به جمععون اضافه شده ها .
جی هوا : البته این از هممون خوشگل تره
لینا : دوستت دارم ات 🥺🙂
ات : منم دوستت دارم کیوتم 🙂🥺
ات راستی شما چند سالتونه اشنا شم باهاتون ؟
لینا : ببین جی یون اولین عروسه زن‌ جینه که ۲۸ سالشه . می یونگ دومین عروسه زن جیهوپه‌که همسن جیهوپه ، سوم سوجی زن نامجون که ۲۶ سالشه ، چهارمین عروس جی هواست زن شوگا که ۲۶ سالشه اونم ، پنجمین عروس خودمم که زن تهیونگم ۲۰ سالمه ، ششمیشم کانگ هو زن جانگ کوکه که ۲۱ اون .
ات : یعنی م..من از همتون کوچیک ترم ؟
لینا: مگه چند سالته😮
ات : 19
لینا : 19 سالگی ؟ یه ذره زود نیست برای ازدواج ..
ات : داستان داره بعدا میگم بهتون 🙂
لینا : حالا ولش کن دختر میگما چقدر خوشگلی توووو
ات : توهم خیلی خوشگلی🥺
لینا : حیحی 😂

که پسرا همراه جیمین اومدن :
جانگ‌کوک : ات ، الان باید بهش بگیم زن داداش ؟
نامجون : اره دیگه .
جین : سلام‌من هندسام هستم .
جی یون : جین داستان تعریف نکن .
جین : اه باشه بابا .
تهیونگ : خوشبختم‌ات ، تهیونگم .
ات : مرسی 🙂
جیهوپ : واییی ات چقدر خوشگله جیمین سلیقت بیست بیستهههه
جیمین : اره ، معلومه ...
شوگا : هیی .. جیمین کی ازدواج‌کردی ؟
جیمین : مگه‌خواب بودی الان تو عروسی ها😐
شوگا : اهان 🥱
این سوک : خوب جیمین رقص تاگو اماده کردید وایییی چقدر خوبه عروست دوماد همو میبوسننننن🙂🥺🥺🥺🥺
عرررررررررر
جیمین : چی‌؟
ات : هیچی ..ا..اره اماده کردیم .
لینا: اخجوننننن
دیدگاه ها (۴)

در نوشتنـ رمانـ دلمـ برایـ اتـ سوختـ:)

عشقـ/مـافیایی

عـررررر رند شدیمـ🤣

ازدواج اجباری

نام فیک: عشق مخفیPart: 58چند سال بعد*ویو ات*اون روزم به خوبی...

پارت ۲۵ات شروع میکنه به گریه کردن و داد میزنه و میگه جیمین و...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط