چند پارتی

چند پارتی؟!

(نمره)

بعد از اینهمه بدبختی اینم روش افتاده بود
..با صدای باز و بسته شدم در نگاهمو به سمت در ورودی دادم که دیدم..بله..بالاخره اومد
دوباره حالم داشت بد میشد
اون واقعا مهربون بود ولس عصبانیتش؟اون کلا یه لول دیگه بود.
اومد سمتم و در آغوشم گرفت

"سلام کوچولو"

"س سلام"

"خب؟چی شد؟امتحانت چطور بود؟"

"خ خوب بود"

با اخم نگاهم کرد:

"اما من که اینطوری فکر نمیکنم!"

با صدای بلند تری گفت:

"چند شدی؟"

رنگم پرید!
پاهام دیگه قدرت ایستادن نداشتن ولی به زور سرپا بودم حتی با اون وضعم

"نو..نوزده"

و سرمو پایین انداختم....
دیدگاه ها (۱)

چند پارتی؟!(نمره)همین طور که نگاه های سنگینش روم بود سرشو نز...

روزتون مبارک دخترای قوی 💝♥️💟

چند پارتی؟!(نمره)بهم نگاهی کرد و گفت:"خانوم ات جناب هوسوک دس...

چند پارتی؟!(نمره)به برگه امتحانم نگاه کردم...بدبخت شدم.هوسوک...

~حقیقت پنهان~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط