چند پارتی
چند پارتی؟!
(نمره)
همین طور که نگاه های سنگینش روم بود سرشو نزدیک گوشم کرد و با صدای آروم ولی وحشتناکی گفت:
"مگه بهت نگفتم ۲۰ بگیری وگرنه حق خونه اومدن نداری؟نگفتم؟"
آب دهنمو صدا دار قورت دادم ..ادامه داد؛
"همین الان برو تو اتاق"
هنوز سرمو بالا نیاورده بودم همون شکلی لب زدم:
"اما..هوسوک من،من پر*یودم"
ولی انگار نمی شنید
"حرفمو دوبار تکرار نمیکنم!"
دیگه تحملی نداشتم درد داشت از پا مینداختم.
سرمو بالا آووردم و خیلی محکم گفتم:
"بسه دیگهه تا کجا باید بگم چشم؟هاا! بهت گفتم پر*یودم نمیشنوی..."
بعد از این حرف دیگه نفهمیدم چه اتفاقی افتاد ولی دیگه هیچی حس نکردم و تنها چیزی که دیدم سیاهی بود..
با بوی الکل به هوش اومدم شدم..هنوز ویندوزم بالا نیومده بود اما اتاقی که توش بودم و سرم دستم نشون میاد تو بیمارستانم.
سرمو برگردوندم که با چهره هوسوک مواجه شدم نگران نگاهم کرد و با اخم ساختگی گفت:
"به هوش اومدی؟سکتم دادی دختر"
و نفس عمیقی کشید
" من میرم دکترو خبر کنم"
یکم بعد با دکتر اومد و بعد از چند تا کار بالاخره اجازه دادن مرخص شم.
هوسوک خیلی باهام حرف میزد ولی من لب باز نکردم تا اینکه گفت:
"اتی!نمیخوای باهام حرف بزنی؟"
ساکت موندم
"خب من که از قبل بهت گفته بودم"
(نمره)
همین طور که نگاه های سنگینش روم بود سرشو نزدیک گوشم کرد و با صدای آروم ولی وحشتناکی گفت:
"مگه بهت نگفتم ۲۰ بگیری وگرنه حق خونه اومدن نداری؟نگفتم؟"
آب دهنمو صدا دار قورت دادم ..ادامه داد؛
"همین الان برو تو اتاق"
هنوز سرمو بالا نیاورده بودم همون شکلی لب زدم:
"اما..هوسوک من،من پر*یودم"
ولی انگار نمی شنید
"حرفمو دوبار تکرار نمیکنم!"
دیگه تحملی نداشتم درد داشت از پا مینداختم.
سرمو بالا آووردم و خیلی محکم گفتم:
"بسه دیگهه تا کجا باید بگم چشم؟هاا! بهت گفتم پر*یودم نمیشنوی..."
بعد از این حرف دیگه نفهمیدم چه اتفاقی افتاد ولی دیگه هیچی حس نکردم و تنها چیزی که دیدم سیاهی بود..
با بوی الکل به هوش اومدم شدم..هنوز ویندوزم بالا نیومده بود اما اتاقی که توش بودم و سرم دستم نشون میاد تو بیمارستانم.
سرمو برگردوندم که با چهره هوسوک مواجه شدم نگران نگاهم کرد و با اخم ساختگی گفت:
"به هوش اومدی؟سکتم دادی دختر"
و نفس عمیقی کشید
" من میرم دکترو خبر کنم"
یکم بعد با دکتر اومد و بعد از چند تا کار بالاخره اجازه دادن مرخص شم.
هوسوک خیلی باهام حرف میزد ولی من لب باز نکردم تا اینکه گفت:
"اتی!نمیخوای باهام حرف بزنی؟"
ساکت موندم
"خب من که از قبل بهت گفته بودم"
- ۳.۵k
- ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط