عشق در دنیای اشتباه پارت

عشق در دنیای اشتباه پارت❷
به سمت امپراطور برگشتیم و تعظیم کردیم و گفتیم:اطاعت امپراطور. 🤴تا بهبودی من... شاهزاده سوهی اداره ی امور کشور رو به عهده داره. بدون توجه به صورت خواهرم که غرورش زدن بود به سقف از دربار خارج شدم و وارد اتاق شدم و لباس جنگم رو پوشیدم شمشیرم رو ورداشتم وبه خودم تو ایینه نگاه کردم هیچ کس نمیدونن من میتونم چه کاری با قدرتم یعنی "اژدهای سیاه"چی برمیاد برای همین از تقریبا ۹سال پیش از قدرتم استفتده نکردم.. خودمم علاقه این دارم ابن کار رو بکنم.. خیلی میترسم.. محل اماده باش سرباز ها رفتم جیهوپ کنارم ایستاده بود.. سرباز های مزد با لباسی به رنگ شب تیره و زن های یریاز با لباسی به رنگ روز روشن و با گوی های جادویی شون مرتب و اماده جلومون وایساده بودن رنگ لباساشون دو قدرت اصلی کشور قدرت و انرژی روز و شب بود.. جیهوپ زد به شونم و گفت:اماده ای پسر؟ 🐱اوم.. بریم. جیهوپ وی جادویی رو فعال کردو قدرتش رو توش جمع کزد و تبدیل به ابری زیر پاهاش کردو از زمین بلند شد منم اژدهاب سیاهم صاعقه رو صدا زدم وقتی اومدم بالای قصر یه سایه سیاهی بالا سرهمه ایجاد شد ترس توی چشم همه بود ولی نمیتونستن تکون بخورم از اینکه میدونستن کسی که اینو سوار میشه ادم خطرناکیه خوشم محمد پدرم وقتی مه صاعقه فقظ بیست سالش بود برام اورده وبد اون موقع ده ساله بودم سوار صاعقه شدم و به سمت مزرعه حرکت کردم جنگی سنگین و بزرگ میون ما و خون اشام ها درست شد.. همه قدرت های جادویی شون رو روی قلب خون اشام ها اجرا میکزدن و دونه دونه از بین میبردن.. منم شمشیرم رو تا حدی که دیگه نفسی برای خوناشام ها باقی نمونه نو قلبشون فرو میکردم جنگ تموم شد پیروز شدیم. زخمی داشتیم و تقریبا کشته ای نداشتیم جیهوپ اومد من امروز وایساد🐿ببینم تنهایی میتونی منطقه رو بررسی کنی؟ پسرم تنهاست تو قصر باید برگردم 🐱نه اوکیه برو پسرم یون سو تنها عه. جیهوپ دوباره تز قدرتش استفاده کردو رفت روی هوا و به یمن قصر با لشگر رفت تنها بودم و داشتیم بین جنازه ها میگشتم که یکی از خون اشام ها از پشت با ناخن بهم حمله کرد دیر جنبیدم و سوزش زخم روی سینه ام رو حس کردم خون روی پوستم گرما تولید میکرد شمشیرم رو کشیدم و فرو کردم تو سینه اش و مرد خودم رو کشون کشون رسوندم یه صاعقه سوارش شدم صاعقه داشت بی هدف پرواز میکرد 🐱صاعقه.. اه... یه جا فرود بیا زود باش. یه جا فرود اومد روی چمن ها دراز کشیدم اگه خون ریزیم ادامه پیدا میکرد میمردم چاره اب نبود کسی نبود کمکم کنه🐱صاعقه.. به سمت دنیای انسان ها پرواز کن.. زود باش.. /صاعقه به سمت اسمون پرواز کردو توی اسمون محو شد . ویو هانا بی هدف از دیشب تا حالا میدیدم لباسم سرد بودو بدنم مثل بید میلرزید
دیدگاه ها (۸)

hi

عشق در دنیای اشتباه پارت ❹ رفتم نشستم جلوش یکی از دستاش رو د...

hi

ژانر:ماورایی-فانتزی_عاشقانه_دلهروه اور_کمی خشنشخصیت ها:یونگی...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 21ویو جیهوپمهم نیست... ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_242چشم غره ای نثارم کر...

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط