رمان :عضو هشتم بی تی اس
رمان :عضو هشتم بی تی اس
بعد از آزمایش
ات:گفتن تا سه ساعت دیگه جواب آزمایش رو برامون میفرستن
نامجون:باشه بریم خونه
سه ساعت بعد
تو اتاق بودم که رو گوشیم پیام اومد
ات :نام..نامجون (نگران)
نامجون :بله
ات:م..من حاملم
نامجون :مثبت بود ؟
ات:آره (با گریه )
نامجون :اشکالی نداره عزیزم بیا بغلم
فردا
لباس پوشیدیم که بریم کمپانی دیشب هم به اعضا گفتیمو کلی ذوق کردن با کلی استرس با نامجون رفتیمو وارد دفتر پی دی نیم شدیم
پی دی نیم :سلام چیزی شده؟
ات:س....س...س...س...س....س....
نامجون :میخوای تو حرف نزنی ؟
ات:باشه
نامجون :راستش اومدیم یه چیزی راجب خودم و ات بگیم
پی دی نیم :خب میشنوم
نامجون :راستش منو ات نه اینکه من بهش تجاوز کردما فقط ما
ات :من از نامجون حاملم
پی دی نیم :چی گفتی ؟(با عصبانیت )
ات :منو نامجون رابطه داشتیم الانم ازش حاملم
پی دی نیم :اشکالی نداره
نامجون و ات :واقعا (با خوشحالی)
پی دی نیم :آره فقط هرچه سریعتر سقطش کنید به هیچ کسم چیزی نگید
بعد از آزمایش
ات:گفتن تا سه ساعت دیگه جواب آزمایش رو برامون میفرستن
نامجون:باشه بریم خونه
سه ساعت بعد
تو اتاق بودم که رو گوشیم پیام اومد
ات :نام..نامجون (نگران)
نامجون :بله
ات:م..من حاملم
نامجون :مثبت بود ؟
ات:آره (با گریه )
نامجون :اشکالی نداره عزیزم بیا بغلم
فردا
لباس پوشیدیم که بریم کمپانی دیشب هم به اعضا گفتیمو کلی ذوق کردن با کلی استرس با نامجون رفتیمو وارد دفتر پی دی نیم شدیم
پی دی نیم :سلام چیزی شده؟
ات:س....س...س...س...س....س....
نامجون :میخوای تو حرف نزنی ؟
ات:باشه
نامجون :راستش اومدیم یه چیزی راجب خودم و ات بگیم
پی دی نیم :خب میشنوم
نامجون :راستش منو ات نه اینکه من بهش تجاوز کردما فقط ما
ات :من از نامجون حاملم
پی دی نیم :چی گفتی ؟(با عصبانیت )
ات :منو نامجون رابطه داشتیم الانم ازش حاملم
پی دی نیم :اشکالی نداره
نامجون و ات :واقعا (با خوشحالی)
پی دی نیم :آره فقط هرچه سریعتر سقطش کنید به هیچ کسم چیزی نگید
۱۲.۶k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.