چند پارتی
چند پارتی...
My Moon🌕💫
Part 7
تهیونگ: آروم باش...گریه نکن...هیششش
لایلا: برو بیرون...از اینجا برو...
تهیونگ: من جایی نمیرم
لایلا: گفتم برو...ازت بدم میاد...
تهیونگ: گفتم که من جایی نمیرم
لایلا: دست از سرم بردار
تهیونگ: من بدون تو نمیتونم
لایلا: اصلا برام مهم نیست ولم کن و برو....کاری که دفعه قبل کردی...یه بار کردی...پس الان هم میتونی...
تهیونگ: لایلا به حرفم گوش بده...
لایلا: من هیچ حرفی با تو ندارم...
تهیونگ: اول به حرفم گوش بده...
لایلا: مگه تو گوش کردی؟...مگه گذاشتی حرفم رو بزنم؟....مگه برات مهم بودم؟...چرا برگشتی؟....چرا پیدات شد...چرا وقتی صبح تا شب دارم جون میکنم که فراموشت کنم سر و کلت پیدا میشه؟...بسم نبود؟...ساعتی که با کلی زحمت تونستم پولشو جور کنم رو جلوی چشمم خورد کردی...جلوی چشم خودم رفتی با یه دختر دیگه...بهم گفتی فقط برات یه هوس بودم...پس ولم کن و برو...(داد)
تهیونگ: ببین...من اشتباه کردم...
لایلا: چیه...به من ربطی نداره که اشتباه کردی...برو...برو پیش همون دختره...
تهیونگ:لایلا به حرفم گوش بده
لایلا: نمیخوام...برو...ازت بدم میاد...
تهیونگ: لایلا... گفتم وایسا
لایلا: نمیخوام...میخوای چیکار کنی؟
تهیونگ: خیلی خوب...خودت خواستی...
تهیونگ به طرف دخترک رفت و اونو برآید بلندش کرد...دخترک شروع کرد به دست و پا زدن...ولی فایده ای نداشت...زور تهیونگ از اون بیشتر بود...هرچی تلاش میکرد نتونست خودش رو خلاص کنه ولی نا امید هم نمیشد...
تهیونگ: انقدر وول نخور وروجک
لایلا: بزارم زمین عوضی...
تهیونگ: ببین تو که میدونی من هر کار بخوام میکنم...پس ساکت شو...و به حرفام گوش بده...
لایلا: نمیخوام ولم کن برو...
....
ادامه دارد....
My Moon🌕💫
Part 7
تهیونگ: آروم باش...گریه نکن...هیششش
لایلا: برو بیرون...از اینجا برو...
تهیونگ: من جایی نمیرم
لایلا: گفتم برو...ازت بدم میاد...
تهیونگ: گفتم که من جایی نمیرم
لایلا: دست از سرم بردار
تهیونگ: من بدون تو نمیتونم
لایلا: اصلا برام مهم نیست ولم کن و برو....کاری که دفعه قبل کردی...یه بار کردی...پس الان هم میتونی...
تهیونگ: لایلا به حرفم گوش بده...
لایلا: من هیچ حرفی با تو ندارم...
تهیونگ: اول به حرفم گوش بده...
لایلا: مگه تو گوش کردی؟...مگه گذاشتی حرفم رو بزنم؟....مگه برات مهم بودم؟...چرا برگشتی؟....چرا پیدات شد...چرا وقتی صبح تا شب دارم جون میکنم که فراموشت کنم سر و کلت پیدا میشه؟...بسم نبود؟...ساعتی که با کلی زحمت تونستم پولشو جور کنم رو جلوی چشمم خورد کردی...جلوی چشم خودم رفتی با یه دختر دیگه...بهم گفتی فقط برات یه هوس بودم...پس ولم کن و برو...(داد)
تهیونگ: ببین...من اشتباه کردم...
لایلا: چیه...به من ربطی نداره که اشتباه کردی...برو...برو پیش همون دختره...
تهیونگ:لایلا به حرفم گوش بده
لایلا: نمیخوام...برو...ازت بدم میاد...
تهیونگ: لایلا... گفتم وایسا
لایلا: نمیخوام...میخوای چیکار کنی؟
تهیونگ: خیلی خوب...خودت خواستی...
تهیونگ به طرف دخترک رفت و اونو برآید بلندش کرد...دخترک شروع کرد به دست و پا زدن...ولی فایده ای نداشت...زور تهیونگ از اون بیشتر بود...هرچی تلاش میکرد نتونست خودش رو خلاص کنه ولی نا امید هم نمیشد...
تهیونگ: انقدر وول نخور وروجک
لایلا: بزارم زمین عوضی...
تهیونگ: ببین تو که میدونی من هر کار بخوام میکنم...پس ساکت شو...و به حرفام گوش بده...
لایلا: نمیخوام ولم کن برو...
....
ادامه دارد....
- ۹.۵k
- ۰۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط