پارت5
#پارت5
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
(سه روز بعد)
آهسته برای خودم قدم میزدم که کسی از پشت آروم زد تو سرمو و خودشو انداخت جلوم..
-یااا تو مگه مثلا داداشم نیستی!
بجای اینکه هوامو داشته باشی میزنی ناکارم میکنی!؟
ابرو بالا انداخت و گفت:
_الان خیلی ناکار شدی؟!
دستمو گذاشتم رو سرمو لبامو آویزون کردم...
-عای عای آرهه سرم خیلی درد میکنه..
فک کنم ضربه مغزی شدممم...
خنده تو گلویی کرد دستاشو به کمر تکیه داد...
-ینی دیگه الان نمیتونی راه بری؟!
با کیوت ترین حالت ممکن سرمو تکون دادم که یهو براید استایل بغلم کرد..
همینجوری از نیم رخ زل زده بودم بهش که رو کرد طرفمو گفت:
فک کنم مجبورم اینجوری ببرمت خونه...
و راه افتاد...
نمیتونستم حتی یلحظه ازش چشم بردارم..
-خیلی جذابم نه؟!
فورا نگامو ازش گرفتم و گفتم:
نخیر کی همچین چیزی گفته..!
بعدم انگشت اشارمو گرد کردمو با کمک انگشت شصتم زدم تو سرش..
-تو اوپای خنگول خودمی..
حالا هم بزارم زمین خودم پا دارم...
-ولی تو که ضربه مغزی شدی
با جیغ جیغ گفتم:
خودت ضربه مغزی شدی.. بزارم زمیننن .. اصلا شدم که شدم پا که دارم میتونم راه برممم
همینجوری که میزاشتم زمین گفت:
-هییی پرده گوشمو پاره کردی با اون صدات مثل آدم درخواست کن خووو
با طلبکاری تمام برگشتم سمتش که دوباره یه بحث طولانییی رو شروع کنیم ولی صدای زنگ گوشیم مانع حرف زدنم شد...
موبایلم و در اوردم و زل زدم به شماره..
-کیه!
-چمدونم ولی خیلی شمارش رنده..
خبببب بچهاااا اومدم مه بترکونمممم
امشبو میخوام هرچقد تونستم بنویسم و بزارمممم
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
(سه روز بعد)
آهسته برای خودم قدم میزدم که کسی از پشت آروم زد تو سرمو و خودشو انداخت جلوم..
-یااا تو مگه مثلا داداشم نیستی!
بجای اینکه هوامو داشته باشی میزنی ناکارم میکنی!؟
ابرو بالا انداخت و گفت:
_الان خیلی ناکار شدی؟!
دستمو گذاشتم رو سرمو لبامو آویزون کردم...
-عای عای آرهه سرم خیلی درد میکنه..
فک کنم ضربه مغزی شدممم...
خنده تو گلویی کرد دستاشو به کمر تکیه داد...
-ینی دیگه الان نمیتونی راه بری؟!
با کیوت ترین حالت ممکن سرمو تکون دادم که یهو براید استایل بغلم کرد..
همینجوری از نیم رخ زل زده بودم بهش که رو کرد طرفمو گفت:
فک کنم مجبورم اینجوری ببرمت خونه...
و راه افتاد...
نمیتونستم حتی یلحظه ازش چشم بردارم..
-خیلی جذابم نه؟!
فورا نگامو ازش گرفتم و گفتم:
نخیر کی همچین چیزی گفته..!
بعدم انگشت اشارمو گرد کردمو با کمک انگشت شصتم زدم تو سرش..
-تو اوپای خنگول خودمی..
حالا هم بزارم زمین خودم پا دارم...
-ولی تو که ضربه مغزی شدی
با جیغ جیغ گفتم:
خودت ضربه مغزی شدی.. بزارم زمیننن .. اصلا شدم که شدم پا که دارم میتونم راه برممم
همینجوری که میزاشتم زمین گفت:
-هییی پرده گوشمو پاره کردی با اون صدات مثل آدم درخواست کن خووو
با طلبکاری تمام برگشتم سمتش که دوباره یه بحث طولانییی رو شروع کنیم ولی صدای زنگ گوشیم مانع حرف زدنم شد...
موبایلم و در اوردم و زل زدم به شماره..
-کیه!
-چمدونم ولی خیلی شمارش رنده..
خبببب بچهاااا اومدم مه بترکونمممم
امشبو میخوام هرچقد تونستم بنویسم و بزارمممم
۶.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.