پارت3
#پارت3
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
اولین لیوانو به تندی سرکشیدم...
-عاههههه جیگرممم حال اومددد
بعدم گرفتم جلوی صورتمو و همزمان با تکون دادن انگشت اشارم گفتم:
-دلم واست یزره شده بود لعنتییی...
لیوانو رو میز قرار دادم و رو به یانگ سو به صدای تقریبا بلندی گفتم:
امروزو میخوام حالشووو بببرمممم...
-نگو که باز میخوای انقد بخوری تا بالا بیاری...
خنده ی مسخره ای کردم و گفتم:
پس چی فک کردی..
ایندفعه انقد میخورم تا خون بالا بیارمممم😁
یانگ سو با تاسف سرشو تکون داد و گفت:
-تو دیوونه ای..
_یانگ سو..
-ها؟
-بنظرت مسابقه ای که توش هرکسی بیشتر الکل بخوره برنده میشه هم داریم؟
با حالت تعجبی بهم نگاه کرد و گفت:
-چرا میخوای بدونی؟
-چون خیلی علاقه دارم توش شرکت کنم..
چشماشو ریز کرد و گفت:
نمیدونم...
اما امیدوارم وحود نداشته باشه...
-یااااا... تنها کاری که من فعلا توش عالی تر از بقیه ام همین الکل خوردنه بعد تو میگی کاش مسابقش نباشه...
الان دیگه تقریبا مست شده بودم اما هنوزم اونقدری بی اختیار نبودم...
-ا/ت.. یه سوال..
-چیه؟!
-تو تا حالا عاشق شدی؟
از پرسیدن سوال ناگهانیش شوکه شدم اما سعی کردم خیلی ریلکس باشم..
-نه چطور مگه؟
با حالت تاسف باری زل زد بهم و گفت:
هعییی.. کلا یه خواهر تو دنیا داریم اونم خل تر از خودمونه...
-تو واقعا منو به چشم یه خواهر میبینی؟!
-معلومه... تو تنها خواهر منی..
از حرفش یه غم خیلی بزرگ اومد تو دلم...
شاید تو این مدت بهش علاقه پیدا کردم...
نمدونم...
-اما... اما من نمیتونم تو رو داداش صدا کنم!
خب بچها امیدوارم لذت ببرین فقط یه مشکلی هست.. من تا هفته دیگه احتمالا نمیتونم واستون پارت آپ کنم پس اگه نبودم یا حواب ندادم نگران نباشید چون پیجم مسدود نیس😂
در کل سعیمو میکنم ولی فکر نمیکنم بتونم چون واقعا سرم شلوغه ...
ممنون از کسایی که درک میکنن
فعلا بابای🖐️❤️
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
اولین لیوانو به تندی سرکشیدم...
-عاههههه جیگرممم حال اومددد
بعدم گرفتم جلوی صورتمو و همزمان با تکون دادن انگشت اشارم گفتم:
-دلم واست یزره شده بود لعنتییی...
لیوانو رو میز قرار دادم و رو به یانگ سو به صدای تقریبا بلندی گفتم:
امروزو میخوام حالشووو بببرمممم...
-نگو که باز میخوای انقد بخوری تا بالا بیاری...
خنده ی مسخره ای کردم و گفتم:
پس چی فک کردی..
ایندفعه انقد میخورم تا خون بالا بیارمممم😁
یانگ سو با تاسف سرشو تکون داد و گفت:
-تو دیوونه ای..
_یانگ سو..
-ها؟
-بنظرت مسابقه ای که توش هرکسی بیشتر الکل بخوره برنده میشه هم داریم؟
با حالت تعجبی بهم نگاه کرد و گفت:
-چرا میخوای بدونی؟
-چون خیلی علاقه دارم توش شرکت کنم..
چشماشو ریز کرد و گفت:
نمیدونم...
اما امیدوارم وحود نداشته باشه...
-یااااا... تنها کاری که من فعلا توش عالی تر از بقیه ام همین الکل خوردنه بعد تو میگی کاش مسابقش نباشه...
الان دیگه تقریبا مست شده بودم اما هنوزم اونقدری بی اختیار نبودم...
-ا/ت.. یه سوال..
-چیه؟!
-تو تا حالا عاشق شدی؟
از پرسیدن سوال ناگهانیش شوکه شدم اما سعی کردم خیلی ریلکس باشم..
-نه چطور مگه؟
با حالت تاسف باری زل زد بهم و گفت:
هعییی.. کلا یه خواهر تو دنیا داریم اونم خل تر از خودمونه...
-تو واقعا منو به چشم یه خواهر میبینی؟!
-معلومه... تو تنها خواهر منی..
از حرفش یه غم خیلی بزرگ اومد تو دلم...
شاید تو این مدت بهش علاقه پیدا کردم...
نمدونم...
-اما... اما من نمیتونم تو رو داداش صدا کنم!
خب بچها امیدوارم لذت ببرین فقط یه مشکلی هست.. من تا هفته دیگه احتمالا نمیتونم واستون پارت آپ کنم پس اگه نبودم یا حواب ندادم نگران نباشید چون پیجم مسدود نیس😂
در کل سعیمو میکنم ولی فکر نمیکنم بتونم چون واقعا سرم شلوغه ...
ممنون از کسایی که درک میکنن
فعلا بابای🖐️❤️
۷.۷k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.