پارت ۴
از زبان یونا:
منو نشوند جلوی آینه و موهامو خشک کرد و بعد شونه زد و رفت سراغ کارای خودش منم بلند شدم و لباسامو پوشیدم اونم لباساشو پوشید واییییی نه من از دیشب لنزامو در نیاوردم برای همینه چشمم درد داره الان
_وایییی چشمم
+چی شده
_عه همش تخصیر تو بود من یادم رفت لنزامو در بیارم چشمام داره میسوزه
+خب درش بیار
_مرسی که گفتی خودم نمیدونستم😂
+هر هر چقدر بانمکی تو
_تو چرا اینجوری میکنی بابا دو کلام نمیشه باهات حرف زد اصلا
یهو دیدم اومد و بغلم کرد از پشت
+ناراحت نشو بیبی من اینجوریم دیگه باید باهام کنار بیای
_هوووف باشه باشه
لنزامو از چشمام در آوردم اخیششش راحت شدم
+رنگ موهاتو دوس ندارم میشه مشکیش کنی
_نه
+دوباره رو حرف من حرف زدی(اخم)
_اخه موهامو خیلی دوست دارم
+منم دوسشون دارم برای همین نمیخوام بهش رنگ بزنی
_خیلی خب باشه
+آفرین بیبی حرف گوش کن من
بعد جونکوک بوسه ای به گردن یونا میزنع و با هم میرن بیرون از اتاق
از زبان جونکوک:
من که این هرزه رو دوست ندارم چند روز دیگه ولش میکنم تا بره دختره زبون دراز هیچکس تا حالا اینجوری باهام حرف نزده بود که به لطف این زده شد
منو نشوند جلوی آینه و موهامو خشک کرد و بعد شونه زد و رفت سراغ کارای خودش منم بلند شدم و لباسامو پوشیدم اونم لباساشو پوشید واییییی نه من از دیشب لنزامو در نیاوردم برای همینه چشمم درد داره الان
_وایییی چشمم
+چی شده
_عه همش تخصیر تو بود من یادم رفت لنزامو در بیارم چشمام داره میسوزه
+خب درش بیار
_مرسی که گفتی خودم نمیدونستم😂
+هر هر چقدر بانمکی تو
_تو چرا اینجوری میکنی بابا دو کلام نمیشه باهات حرف زد اصلا
یهو دیدم اومد و بغلم کرد از پشت
+ناراحت نشو بیبی من اینجوریم دیگه باید باهام کنار بیای
_هوووف باشه باشه
لنزامو از چشمام در آوردم اخیششش راحت شدم
+رنگ موهاتو دوس ندارم میشه مشکیش کنی
_نه
+دوباره رو حرف من حرف زدی(اخم)
_اخه موهامو خیلی دوست دارم
+منم دوسشون دارم برای همین نمیخوام بهش رنگ بزنی
_خیلی خب باشه
+آفرین بیبی حرف گوش کن من
بعد جونکوک بوسه ای به گردن یونا میزنع و با هم میرن بیرون از اتاق
از زبان جونکوک:
من که این هرزه رو دوست ندارم چند روز دیگه ولش میکنم تا بره دختره زبون دراز هیچکس تا حالا اینجوری باهام حرف نزده بود که به لطف این زده شد
۶۴.۹k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.