آدم های دیار من

آدم های دیار من

پاییز را دوست دارند

پاییز ...

زمستانی است که تب کرده

تابستانی است که لرز کرده

بغضی است که رسوب کرده

حرفی است که سکوت کرده

من ...

سکوت رسوب کرده

در تب و لرز پاییز را می پرستم

پاییز ...

عروس تمام فصل های زندگی است

یادم باشد

پاییز که رسید

له نکنم

برگ هایی را که روزی هزاران بار

نفس ارزانی ام می کردند...
دیدگاه ها (۲)

من تمنّا کردمکه تو با من باشیتو به من گفتی:- هرگز، هرگز ...پ...

#رفتبرای همیشه رفت،اما ...تکه ای از حواسش راجا گذاشت روی میز...

#می_آییمی آیی و در من طلوع می کنیشبیه صبح در بارش بارانمی آی...

#کسی_آن_سوی_دیوار_است_کس_این_سو_نه_آن_میداند_نه_این_تنها_شاع...

😔 دلم سوخت،برای پزشکیان، که آمده بود جملاتی از نهج البلاغه ر...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط