چند پارتی

چند پارتی
تهیونگ
پارت۶
دنبال کیفش میگشت. بعد از پیدا کردن کیف به سمت
در خروجی میری که یهو دستش کشیده میشه، تهیونگ
بود که مانع رفتنش شد:
_تهیونگ شی من باید برم خواهش میکنم!
تهیونگ مضطرب شده بود و فکر نمیکرد انقدر
ناراحت شده باشه:
+چت شده؟ چرا داری گریه میکنی ؟؟
اونقدر خسته و ناراحت بود که دوست نداشت جواب بده
فقط میخواست از اونجا بره اما تهیونگ ادامه میداد تا
ازش جوابی بشنوه
+ من...من متاسفم نمیخواستم سرت داد بکشم.
این حرف تهیونگ انگار به گریه هاش قدرت داده بود
تا بیشتر زار بزنه شاید دلش گرفته بود بخاطر
سرنوشتش!! عشقی که فکر میکرد یک طرفه است!
پس از ته دلش شروع کرد گریه کردن هق هق هاش
توی فضای خونه پر شده بود تا اینکه نفس کم میاره و
برای نفس کشیدن تقال میکنه تهیونگ دست و پاشو گم
کرده بود سعی میکرد ارومش کنه ولی اونقدر دلش پر
بود که نمیخواست اروم بشه. تهیونگ براش یه لیوان
اب میاره جلو لباش میگیره.
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی تهیونگ پارت۷بیا .. بیا اینو بخور، اخه چت شد یهو؟! ...

چند پارتی تهیونگ پارت ۸تهیونگ موهایی رو که روی صورت ا/ت افتا...

چند پارتیتهیونگپارت۵بعد از این جمله اش حالت چهره تهیونگ عوض ...

چند پارتیتهیونگپارت۴همین که اولین قاشق غذا رو تهیونگ توی دهن...

p¹¹سه روز گذشته بود و یونگی با چمدون جلوی در بود.. ولی ات از...

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟲بلخره کسیو در آغوش گرفتم که آرزو داشتم دوبار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط