عشق با ثروت ( پارته اخر )

عشق با ثروت ( پارته اخر )
سرمو اوردم بیرون تا ببینم رفته یا نه اما یهو با یه بوسه مواجه شدم سریع ازش جدا شدم که دیدم محکم بغلم کرده دوباره پسش زدم و یه لنگه پا هرطور که شده بپر بپر رفتم درو باز کردم که پا کلی پله مواجه شدم پشستم و دونه دونه رفتم پایین وقتی رسیدم پایین بلند شدم و لباش هام که حسابی خاکی بودو تکوندم و رفتم بیرون به چیفویو زنگ زدم و جلو در منتظرش موندم حدوده ده دیقه ای تا رسیدنش طول کشید و تمامه این مدت میتونستم حس کنم که اون بهم خیره بود وقتی چیفویو رسید دوتا عصا بهم داد تا راحت تر راه برم که واقعا راحت تر بود خونه یه چیفویو هم تو همون سمت ها بود و چون من خونه تنها بودم به پیشنهاده چیفویو رفتیم سمته خونه یه اونا من واقعا هرکارم که میکردم حرکته کوکو تو کتم نمیرفت چرا اون سیلیو زد بهم ها دلیلش چی بود

ـــ اینوپی چی شده تو فکری

چیزی نیست به مدرسه فکر میکنم اره

ـــ صورتت گرا یه طرفش قرمزه چی شده شبیه رده د.. دسته صورتتم که زخمیه دستاتم کبودن وضعیته پاتم که رتته نابود شده
ببینم کتک خوردی؟

چیفویو من...

ـــ راحت حرفتو بزن میتونم کمکت کنم

راستش از کوکو چک خوردم و بعدشم چند نفری ریختن سرم اصن نفهمیدم چی شد

ـــ او اره از چند نفر عصبی لود ولی فکر نمیکردم سره تو خالی کنه راستش

حالا که کرد دیگه همه چیز تموم شده خرم اگه نگاهش کنم و ببخشمش ببین ته تهش تا زمانه فارغ و تحصیلی نمیبخشمش

( کی برا فصله دو امادسسسسسس )