سایه های سبز

سایه های سبز
p1
کنترل تلویزیون رو برداشت و تلویزیون رو خاموش کرد دیگه از این فیلم خسته شده بود برای بار هزارم داشت نگاهش میکرد ولی بازم دوست داشت ببیندش تنها فیلمی که با دیدنش هس میکرد به اونجا تعلق داره اما اون غمگین بود که این فقط یه فیلم ساده است و اون فقط میتونه برای خودش داستان هایی بسازه که واقعی نیستن ///
توی همین افکار بود که با صدای در به خودش اومد به سمت در رفت و با زن عجیب و غریبی مواجه شد....
از زبان ا/ت
در رو باز کردم و با یه زن عجیب غریب مواجه شدم یه شنل بنفش و کلاه لبه دار مشکی باورم نمی شد خیلی شبیه شخصیت های هری پاتر بود (یه نکته ای رو بگم اینجا ا/ت پاتر هد هستش) یه جوری شبیه مک کونگال بود گفتم: ب... ببخشید شما؟
_شما باید خانم گریمشا(فامیلی ا/ت) باشید
تعجب کرده بودم صداش هم شبیه اون بود صبر کن اون از کجا فامیل من رو میدونست؟
گفتم: ش.. شما از کجا فامیل م.. من رو میدونید؟
_فکر کنم شما من رو بشناسید درسته؟
و بعد به داخل اومد میخواستم چیزی بگم اما مستقیم به سمت اتاقم رفت دویدم سمتش وقتی بهش رسیدم گفت: اونجارو نگاه کن! زیاد تو اتاقت ننیری درسته؟ چطور اون رو ندیدی پس به خاطر همین نامه ای به دستت نرسیدـ
یکم دقت کردم دیدم یه جغد پشت پنجره اتاق ایستاده
گفتم: شما چرا اینجایید؟! اصلا شما کی هستید؟
_عزیزم تو خودتهم میدونی من کی هستم مگه نه؟
وای! الان به ذهنم رسید نکنه واقعا خودشه؟!
گفتم: پ.... پرفسور مک کونگال!؟
_درسته عزیزم البته!
باورم نمیشه انگار دارم خواب میبینم یعنی رویایی که همیشه آرزوم بود فیلمی که چندین بار دیدم الان جلوی چشمام بود!

ببخشید میدونم بد شده😔
ممنون میشم اگه حمایت کنید🙃🍏

.
.
#رمان#هاگوارتز#دراکو#هری_پاتر