پارت ۱
پارت ۱
غمگین تهیونگ
درخواستی
ویو جونگ هوا
به تازگی اهنگ جدید دادیم بیرون و کلی کنسرت تا الان برگزار کردیم و جدیدا هم توی یه سریال با کیم تهیونگ هم بازی شدم و خیلی بد بهش اعتراف کردم وامروز به یه مهمونی دعوت شدم و فهمیدم که توی اون مهمونی کیم تهیونگ هم حضور داره واقعا استرس زیادی گرفتم ولی خب کاریش نمیشه کرد کارام و کردم و آماده شدم و بعد از اینکه همه چی آماده شد با ون به سمت محل مهمونی رفتم و وقتی پیاده شدم جیغ ها رفت رو هوا وارد محل شدم و من و به سمت یه میز راهنمایی کردن که به غیر از من جیا دوست صمیمیم هست نشسته بود و نشستم و سلبریتی های زیادی هم که یدفعه با وارد شدن تهیونگ از سرجاشون بلند شدن و احترام گذاشتن و بعد تهیونگ به سمت میز ما اومد و نشست
تهیونگ:سلام
جیا:سلام
بومگیو:سلام
جونگ هوا:سلام
و شروع به حرف زدن کردن ولی جونگ هوا همش نگاهش روی تهیونگ بود و دست خودش هم نبود
تهیونگ:اوه راستی شما واقعا خیلی خوب توی سریال بازی میکیردید
جونگ هوا:ممنون
و داشتن حرف میزدن و تهیونگ جوری رفتار میکرد که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده و انگار اصلا یادش نیست که جونگ هوا بهش اعتراف کرده بالاخره مهمونی تموم شد و هرکی برگشت به خونه خودش جونگ هوا حالش خوب نبود برای همین از خونه زد بیرون و به سمت ساحل حرکت کرد چون ساحل همیشه میتونست آرومش کنه جونگ هوا میدونست اگه پدرش بفهمه با باندش تهیونگ و نابود میکنه ولی نمیدونست چیکار کنه نشست روبه روی ساحل و به جلوش نگاه میکرد
جونگ هوا:اخه من باید چیکارکنم چرا باید درگیر عشق یه طرفه بشم اخه چرا زندگیم انقدر درد
داره
بعد از چند ساعت نشستن بالاخره پاشد و سوار ماشین شد داشت حرکت میکرد که دید
...................
غمگین تهیونگ
درخواستی
ویو جونگ هوا
به تازگی اهنگ جدید دادیم بیرون و کلی کنسرت تا الان برگزار کردیم و جدیدا هم توی یه سریال با کیم تهیونگ هم بازی شدم و خیلی بد بهش اعتراف کردم وامروز به یه مهمونی دعوت شدم و فهمیدم که توی اون مهمونی کیم تهیونگ هم حضور داره واقعا استرس زیادی گرفتم ولی خب کاریش نمیشه کرد کارام و کردم و آماده شدم و بعد از اینکه همه چی آماده شد با ون به سمت محل مهمونی رفتم و وقتی پیاده شدم جیغ ها رفت رو هوا وارد محل شدم و من و به سمت یه میز راهنمایی کردن که به غیر از من جیا دوست صمیمیم هست نشسته بود و نشستم و سلبریتی های زیادی هم که یدفعه با وارد شدن تهیونگ از سرجاشون بلند شدن و احترام گذاشتن و بعد تهیونگ به سمت میز ما اومد و نشست
تهیونگ:سلام
جیا:سلام
بومگیو:سلام
جونگ هوا:سلام
و شروع به حرف زدن کردن ولی جونگ هوا همش نگاهش روی تهیونگ بود و دست خودش هم نبود
تهیونگ:اوه راستی شما واقعا خیلی خوب توی سریال بازی میکیردید
جونگ هوا:ممنون
و داشتن حرف میزدن و تهیونگ جوری رفتار میکرد که انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده و انگار اصلا یادش نیست که جونگ هوا بهش اعتراف کرده بالاخره مهمونی تموم شد و هرکی برگشت به خونه خودش جونگ هوا حالش خوب نبود برای همین از خونه زد بیرون و به سمت ساحل حرکت کرد چون ساحل همیشه میتونست آرومش کنه جونگ هوا میدونست اگه پدرش بفهمه با باندش تهیونگ و نابود میکنه ولی نمیدونست چیکار کنه نشست روبه روی ساحل و به جلوش نگاه میکرد
جونگ هوا:اخه من باید چیکارکنم چرا باید درگیر عشق یه طرفه بشم اخه چرا زندگیم انقدر درد
داره
بعد از چند ساعت نشستن بالاخره پاشد و سوار ماشین شد داشت حرکت میکرد که دید
...................
۷۱۱
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.