مننننن اومدممممم با ۶ پارتتتتت شب هم جام خونین میزارم اصل
مننننن اومدممممم با ۶ پارتتتتت شب هم جام خونین میزارم اصلا اوففففف لذت ببرید
پارت ۳۴
کاترین نفس کلافه ای کشید و سمت نامجون که قصد کشت هوپی رو داشت برگشت
+ نامجون اروم باش
× نمیتوونمممم
+ هوففف چند دقیقه طول میکشه تا باز شه؟
♤فکر کنم ۱ دقیقه که ۱۰ ثانیش مونده
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
هوپی درست حدس زده بود بعد باز شدن در نامجون زود تر از بقیه وارد شد و شروع به گشتن کرد هوپی بعد نفسی که کشید پشت رزی وارد خونه شد و به اطراف نگاه کرد جین واقعا همه چیز رو جمع کرده بود حتی مدارک رو کاترین وارد آشپزخونه شد قبل از اینکه وارد آشپزخونه هم شه بوی غذای مورد علاقه کل خونه رو گرفته بود سمت قابلمه رفت و بهش دست زد اما سریع دستش رو به عقب کشید چون خیلی داغ بود معلوم بود همین چند دقیقه پیش درست شده بود این به این معنی بود که یکی به جز اونا هم داخل خونه هست چون وقتی که در بسته شد معلوم بود که هیچ راه خارج شدنی وجود نداره پس اگه کسی داخل خونه باشه یا همون نظریه نامجون ....جین اینجاست یجا پنهان شده یا اینجا یه دره دیگه داشته ..... کاترین سمت هوپی رفت که هنوز دم در ایستاده بود
+اینجا خیلی تمیزه یه غذا روی گاز و توم هنوز داری به اطراف نگاه می کنی فقط یه سوال ازت دارم
♤بپرس هرچی باشه جواب میدم
+وقتی که درهای امنیتی بسته میشن راه خروجی دیگه ای هست یا نه؟
هوپی نگاهی به کاترین کرد اگه جواب این سوال رو میداد ولش میکرد؟ تا جایی که میدونست دری وجود نداشت پس جوابش رو داد
♤ تا جایی که من میدونم این خونه فقط یه دونه در داره
کاترین لحظهای فکر کرد یه دونه درد داره یا نه از قبل داخل خونه نیست و بیرون بوده یا اینجاست
×چرا اینجا نیست
نامجون با عصبانیت کامل سمت هوپی رفت تا دوباره بگیرتش که کاترین به سرعت جلوش اومد
+نامجون آروم باش شاید اشتباهی کنی و کسی اینجا نباشه
نامجون با عصبانیت داد زد
× من مطمئنم اون اینجاست کیت اون غذای مورد علاقه تو رو درست کرده
بعد این حرفش قطره اشکی بدون اینکه متوجه بشه از روی صورتش چکید واسه کشتن داداشش یا حتی غر زدن بهش اینجا نیومده بود اون اومده بود چون دلش برای داداشش تنگ شده بود فقط میخواست ببینتش و ازش معذرت بخواد که چرا بهش خیلی چیزا رو نگفته ای کاش همون دو سال پیش بهش میگفت که شاید الان مثل روانیا دنبالش تو یه خونه که الان خالیه نمی گشت
.........
پارت ۳۴
کاترین نفس کلافه ای کشید و سمت نامجون که قصد کشت هوپی رو داشت برگشت
+ نامجون اروم باش
× نمیتوونمممم
+ هوففف چند دقیقه طول میکشه تا باز شه؟
♤فکر کنم ۱ دقیقه که ۱۰ ثانیش مونده
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
هوپی درست حدس زده بود بعد باز شدن در نامجون زود تر از بقیه وارد شد و شروع به گشتن کرد هوپی بعد نفسی که کشید پشت رزی وارد خونه شد و به اطراف نگاه کرد جین واقعا همه چیز رو جمع کرده بود حتی مدارک رو کاترین وارد آشپزخونه شد قبل از اینکه وارد آشپزخونه هم شه بوی غذای مورد علاقه کل خونه رو گرفته بود سمت قابلمه رفت و بهش دست زد اما سریع دستش رو به عقب کشید چون خیلی داغ بود معلوم بود همین چند دقیقه پیش درست شده بود این به این معنی بود که یکی به جز اونا هم داخل خونه هست چون وقتی که در بسته شد معلوم بود که هیچ راه خارج شدنی وجود نداره پس اگه کسی داخل خونه باشه یا همون نظریه نامجون ....جین اینجاست یجا پنهان شده یا اینجا یه دره دیگه داشته ..... کاترین سمت هوپی رفت که هنوز دم در ایستاده بود
+اینجا خیلی تمیزه یه غذا روی گاز و توم هنوز داری به اطراف نگاه می کنی فقط یه سوال ازت دارم
♤بپرس هرچی باشه جواب میدم
+وقتی که درهای امنیتی بسته میشن راه خروجی دیگه ای هست یا نه؟
هوپی نگاهی به کاترین کرد اگه جواب این سوال رو میداد ولش میکرد؟ تا جایی که میدونست دری وجود نداشت پس جوابش رو داد
♤ تا جایی که من میدونم این خونه فقط یه دونه در داره
کاترین لحظهای فکر کرد یه دونه درد داره یا نه از قبل داخل خونه نیست و بیرون بوده یا اینجاست
×چرا اینجا نیست
نامجون با عصبانیت کامل سمت هوپی رفت تا دوباره بگیرتش که کاترین به سرعت جلوش اومد
+نامجون آروم باش شاید اشتباهی کنی و کسی اینجا نباشه
نامجون با عصبانیت داد زد
× من مطمئنم اون اینجاست کیت اون غذای مورد علاقه تو رو درست کرده
بعد این حرفش قطره اشکی بدون اینکه متوجه بشه از روی صورتش چکید واسه کشتن داداشش یا حتی غر زدن بهش اینجا نیومده بود اون اومده بود چون دلش برای داداشش تنگ شده بود فقط میخواست ببینتش و ازش معذرت بخواد که چرا بهش خیلی چیزا رو نگفته ای کاش همون دو سال پیش بهش میگفت که شاید الان مثل روانیا دنبالش تو یه خونه که الان خالیه نمی گشت
.........
۴.۹k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.