پارت ۳۶
پارت ۳۶
رزی قصد داشت که برگرده و به اونا بگه که یکی داخل این اتاقک هست اما تصمیم گرفت که نگه نمیدونست چرا حرفی نزد و بعد اینکه کاترین صداش کرد تا از این خونه برن فقط دوباره به اون اتاقک نگاه کرد و در رو بست اما توی دلش یک نفر بهش گفت که کار درستی کرده و همون یک نفر باعث لبخندش شد خواهری که هیچ وقت نتونست پیداش کنه و فقط یک گردنبند کوچولو ازش داره وقتی خواهرش رو پیدا کنه اون گردنبند ماه که گردنبند خورشیدش پیش خواهرش بود اتصال پیدا می کرد
ویو کاترین *
بعد از کلی ماجرا که توی اون خونه مزخرف داشتیم بالاخره تونستم نامجون رو راضی کنم که از خونه خلاص بشه و الان داخل ماشین بودیم و داشتیم سمت خونه حرکت می کردیم هنوزم اون خونه فکرمو درگیر کرده بود خونه تمیز بود، غذای مورد علاقم پخته شده بود و یه کاغذ از یک پرونده هم زیر مبل بود مطمئن بودم که یک نفر اون توئه اما نمی خواستم به نامجون بگم شاید بعدا خودم از هوپی بپرسم مطمئنم که بهم میگه و اگه نگه رمز خونه رو بلدم شاید هم بلد نیستم
+میگم نامجون
×بله؟
+بعد اینکه من رفتم چرا خونه هوپی موندی؟ یادم قرار بود بمونی خونه من
×خونه هوپی موندم چون داشتم یه طرح برای ورژن قاتلت طراحی میکردم وآره واسه همین موندم
+حالا چیزی تونستی برام طراحی کنی؟
× یه لباس قشنگ طراحی کردم اما خوب اسم پیدا نکردم
^من یه دونه انتخاب کردم
رزی خیلی مهارت زیادی داشت توی همه چیز و خیلی شبیه جنی بود باید بگم جنی شبیه رزیه چون رزی بزرگتره دوست داشتم الان بگم که خواهرش کیه و به جنی بگم که تو خواهر داری اما دوست دارم خودشون هم دیگه رو پیدا کنن همونطور که خودمو پیدا کردم میدونستم نداشتن یک نفر چقدر سخته ولی خب برادر من مرده و من از دستش دادم و دیگه نمی تونم برش گردونم ولی نامجون و رزی میتونن خیلی خوشحالم که هنوز میتونن برادر یا خواهرشون رو بغل کنن و بهشون بگن ببخشید که نتونستم مراقبت باشم اما من نمیتونم به برادرم بگم حتی نتونستم از اون کمد بیام بیرون و تفنگ رو بزنم به اون آدم عوضی ولی این کار رو نکردم ......چون ترسیده بودم من فقط ۹ سالم بود و واقعاً هیچ کاری نمیتونستم بکنم فقط نگاه کردم .... مرگ برادرم رو نگاه کردم دلم خواست گریه کنم اما وقتی رزی رو دیدم تصمیم گرفتم لبخند بزنم
+ واقعاً چه اسمی برام انتخاب کردی؟
^خوب به جز اسم لقبم برات انتخاب کردم اسمت وایولت و لقبت ویولن زن
+چرا ویولن زن؟
^آخر قرار بود رگش رو بزنی تا دیرتر بمیرن و پلیس بیاد البته پلیسی که جیهوپ انتخابش کرده تا بیاد نجاتشون بده واسه همین نظر داشتم اسلحت که باهاش رگ میزنی سیم ویولن باشه
جیهوپ پوکر به روزی نگاه کرد
♤اخه با سیم ویولن؟
هوپی خواست حرفشو ادامه بده که سریع گفتم
......
رزی قصد داشت که برگرده و به اونا بگه که یکی داخل این اتاقک هست اما تصمیم گرفت که نگه نمیدونست چرا حرفی نزد و بعد اینکه کاترین صداش کرد تا از این خونه برن فقط دوباره به اون اتاقک نگاه کرد و در رو بست اما توی دلش یک نفر بهش گفت که کار درستی کرده و همون یک نفر باعث لبخندش شد خواهری که هیچ وقت نتونست پیداش کنه و فقط یک گردنبند کوچولو ازش داره وقتی خواهرش رو پیدا کنه اون گردنبند ماه که گردنبند خورشیدش پیش خواهرش بود اتصال پیدا می کرد
ویو کاترین *
بعد از کلی ماجرا که توی اون خونه مزخرف داشتیم بالاخره تونستم نامجون رو راضی کنم که از خونه خلاص بشه و الان داخل ماشین بودیم و داشتیم سمت خونه حرکت می کردیم هنوزم اون خونه فکرمو درگیر کرده بود خونه تمیز بود، غذای مورد علاقم پخته شده بود و یه کاغذ از یک پرونده هم زیر مبل بود مطمئن بودم که یک نفر اون توئه اما نمی خواستم به نامجون بگم شاید بعدا خودم از هوپی بپرسم مطمئنم که بهم میگه و اگه نگه رمز خونه رو بلدم شاید هم بلد نیستم
+میگم نامجون
×بله؟
+بعد اینکه من رفتم چرا خونه هوپی موندی؟ یادم قرار بود بمونی خونه من
×خونه هوپی موندم چون داشتم یه طرح برای ورژن قاتلت طراحی میکردم وآره واسه همین موندم
+حالا چیزی تونستی برام طراحی کنی؟
× یه لباس قشنگ طراحی کردم اما خوب اسم پیدا نکردم
^من یه دونه انتخاب کردم
رزی خیلی مهارت زیادی داشت توی همه چیز و خیلی شبیه جنی بود باید بگم جنی شبیه رزیه چون رزی بزرگتره دوست داشتم الان بگم که خواهرش کیه و به جنی بگم که تو خواهر داری اما دوست دارم خودشون هم دیگه رو پیدا کنن همونطور که خودمو پیدا کردم میدونستم نداشتن یک نفر چقدر سخته ولی خب برادر من مرده و من از دستش دادم و دیگه نمی تونم برش گردونم ولی نامجون و رزی میتونن خیلی خوشحالم که هنوز میتونن برادر یا خواهرشون رو بغل کنن و بهشون بگن ببخشید که نتونستم مراقبت باشم اما من نمیتونم به برادرم بگم حتی نتونستم از اون کمد بیام بیرون و تفنگ رو بزنم به اون آدم عوضی ولی این کار رو نکردم ......چون ترسیده بودم من فقط ۹ سالم بود و واقعاً هیچ کاری نمیتونستم بکنم فقط نگاه کردم .... مرگ برادرم رو نگاه کردم دلم خواست گریه کنم اما وقتی رزی رو دیدم تصمیم گرفتم لبخند بزنم
+ واقعاً چه اسمی برام انتخاب کردی؟
^خوب به جز اسم لقبم برات انتخاب کردم اسمت وایولت و لقبت ویولن زن
+چرا ویولن زن؟
^آخر قرار بود رگش رو بزنی تا دیرتر بمیرن و پلیس بیاد البته پلیسی که جیهوپ انتخابش کرده تا بیاد نجاتشون بده واسه همین نظر داشتم اسلحت که باهاش رگ میزنی سیم ویولن باشه
جیهوپ پوکر به روزی نگاه کرد
♤اخه با سیم ویولن؟
هوپی خواست حرفشو ادامه بده که سریع گفتم
......
۷.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.