پارت شصت
#پارت_شصت
رفتم داخل اتاق تا لباس بردارم
اتاق با ی ست مشکی و سفید ترکیب شده بود در حال کنکاش کردن بودم که ادرین اومد و سریع رفتم داخل ی اتاق دیگه
هر کاری کردم دستم نمیرسید به پشتم قبلا میرسید نمیدونم الان چرا نمیرسه باید وزن کم کنم خـب رفتم از اتاق بیرون و چند تقه به در اتاق ادرین زدم و درو باز کردم
+ امم...میگم میشه این زیپ رو برام باز کنی
هنوز لباسش تنش بود فقط سه تا دکمه ی بالایی لباسش رو باز بود و کراواتش رو شل کرد بود چه فیگورم برای من گرفته خوابید دستشو گذاشته رو سرش
- بیا اینجا
رفتم جلوش که بلند شد تا زیپ رو باز کنه
با ی دستم موهام و با ی دست دیگم جلوی لباس رو گرفته بودم
دستش که به بدنم خورد ی جوری شدم .... سرش رو تو گودی گودنم فرو کرد و اروم بوسید
حالا این وسط من داشتم از جامد به مایه تبدیل میشدم که ولم کرد و رفتم
لباس خواب خرسی صورتیم رو پوشیدم و رفتم داخل اتاق خودمون
وجی - رو دل نکنی اتاق خودمون
+ حالا تو زورت گرفته
وجی - حرف نزن
+ حرف نزدی
وجی - ببند
+ بَستی
وجی رفت لالا منم رفتم پیش بابا (ادرین)😂 😂
جلو اینه داشتم موهام رو باز میکردم خوب بود چیزی به سرم نزده بود 😷
بالاخره باز شدن و صافشون کردم که کرم درونم ورجهوورجه کرد
+ اااا بشین بچه جون !!
رفتم رو تخت ولو شدم ادرین حموم بود انشاالله به حق دوازده امام و پنج تن و چهارده معصوم و مختار و.... زیر دوش اب گرم بسوزه من دلم خنک بشه
درحال فهش دادن بودم که اقا اومدن منم سریع چشمام رو بستم چند مین بعد تخت تکون خورد پشتم به ادرین بود دقیقا از عمد که منو حرس بده چسبید بود به من
+ برو عقب تر
- نمیرم
+ بهت میگم برو اونور تر
- دوست دارم پیش زنم باشم
اسم زنم اومد یاد ی چی افتادم
+ میگم مهریم چی بود
- اووووففففف نصف اموال بی صاحاب من
سریع برگشتم که دیدم فاصلمون دو انگشته سریع هلش دادم که رفت عقب
+ کی انتخاب کرد
- مامانم
+ خب تو باید ...
دستشو گذاشت رو لبم
- هیشش بحث رو کش نده
برای اینکه بحث و عوض کنم گفتم
+ از کوچیکیت برام بگو خاطراتت
خندید - چی بگم ؟؟؟ اینکه روی کول داداشم خر سواری میکردم
+(چی)?what؟
گیج نگاش کردم
+تو مگه داداش هم داری ؟؟؟
- اره ی داداش دارم اسمش ارین دو سال ازم بزرگتره ولی خب رفته المان
+ چرا امشب نیومده بود ؟؟
- نمیتونست بیاد کار داشت و چون میدونست ازدواجمون اجباریه نیومد
+ میدونست ؟؟؟
- اره من باهاش خیلی راحتم برای همین گفتم
+ بله بله
- کسی رو تو کوچیکیت دوست داشتی ؟؟؟
از سوالش جا خوردم
+ نه ولی قرار بود با پسر عموم ایلیا ازدواج کنم که خودم دوست نداستم
- اها
کمی خودم رو بهش نزدیک تر کردم که بغلم کرد و سرم رو گذاشتم رو سینش اونم موهام رو نوازش کرد
- درسا قلبت همیشه درد میگیره ؟؟؟
+ نه بعضی وقتا ولی خیلی بده چون سردردم دارم و حالم بد میشه بعضی وقتا میشه خون میارم بالا 😱 😭 😰 😷 بخاطر همین بدنم کوفته میشه یا مریض میشم
- از چند سالگی اینجوری شدی
+ ...
رفتم داخل اتاق تا لباس بردارم
اتاق با ی ست مشکی و سفید ترکیب شده بود در حال کنکاش کردن بودم که ادرین اومد و سریع رفتم داخل ی اتاق دیگه
هر کاری کردم دستم نمیرسید به پشتم قبلا میرسید نمیدونم الان چرا نمیرسه باید وزن کم کنم خـب رفتم از اتاق بیرون و چند تقه به در اتاق ادرین زدم و درو باز کردم
+ امم...میگم میشه این زیپ رو برام باز کنی
هنوز لباسش تنش بود فقط سه تا دکمه ی بالایی لباسش رو باز بود و کراواتش رو شل کرد بود چه فیگورم برای من گرفته خوابید دستشو گذاشته رو سرش
- بیا اینجا
رفتم جلوش که بلند شد تا زیپ رو باز کنه
با ی دستم موهام و با ی دست دیگم جلوی لباس رو گرفته بودم
دستش که به بدنم خورد ی جوری شدم .... سرش رو تو گودی گودنم فرو کرد و اروم بوسید
حالا این وسط من داشتم از جامد به مایه تبدیل میشدم که ولم کرد و رفتم
لباس خواب خرسی صورتیم رو پوشیدم و رفتم داخل اتاق خودمون
وجی - رو دل نکنی اتاق خودمون
+ حالا تو زورت گرفته
وجی - حرف نزن
+ حرف نزدی
وجی - ببند
+ بَستی
وجی رفت لالا منم رفتم پیش بابا (ادرین)😂 😂
جلو اینه داشتم موهام رو باز میکردم خوب بود چیزی به سرم نزده بود 😷
بالاخره باز شدن و صافشون کردم که کرم درونم ورجهوورجه کرد
+ اااا بشین بچه جون !!
رفتم رو تخت ولو شدم ادرین حموم بود انشاالله به حق دوازده امام و پنج تن و چهارده معصوم و مختار و.... زیر دوش اب گرم بسوزه من دلم خنک بشه
درحال فهش دادن بودم که اقا اومدن منم سریع چشمام رو بستم چند مین بعد تخت تکون خورد پشتم به ادرین بود دقیقا از عمد که منو حرس بده چسبید بود به من
+ برو عقب تر
- نمیرم
+ بهت میگم برو اونور تر
- دوست دارم پیش زنم باشم
اسم زنم اومد یاد ی چی افتادم
+ میگم مهریم چی بود
- اووووففففف نصف اموال بی صاحاب من
سریع برگشتم که دیدم فاصلمون دو انگشته سریع هلش دادم که رفت عقب
+ کی انتخاب کرد
- مامانم
+ خب تو باید ...
دستشو گذاشت رو لبم
- هیشش بحث رو کش نده
برای اینکه بحث و عوض کنم گفتم
+ از کوچیکیت برام بگو خاطراتت
خندید - چی بگم ؟؟؟ اینکه روی کول داداشم خر سواری میکردم
+(چی)?what؟
گیج نگاش کردم
+تو مگه داداش هم داری ؟؟؟
- اره ی داداش دارم اسمش ارین دو سال ازم بزرگتره ولی خب رفته المان
+ چرا امشب نیومده بود ؟؟
- نمیتونست بیاد کار داشت و چون میدونست ازدواجمون اجباریه نیومد
+ میدونست ؟؟؟
- اره من باهاش خیلی راحتم برای همین گفتم
+ بله بله
- کسی رو تو کوچیکیت دوست داشتی ؟؟؟
از سوالش جا خوردم
+ نه ولی قرار بود با پسر عموم ایلیا ازدواج کنم که خودم دوست نداستم
- اها
کمی خودم رو بهش نزدیک تر کردم که بغلم کرد و سرم رو گذاشتم رو سینش اونم موهام رو نوازش کرد
- درسا قلبت همیشه درد میگیره ؟؟؟
+ نه بعضی وقتا ولی خیلی بده چون سردردم دارم و حالم بد میشه بعضی وقتا میشه خون میارم بالا 😱 😭 😰 😷 بخاطر همین بدنم کوفته میشه یا مریض میشم
- از چند سالگی اینجوری شدی
+ ...
۸.۱k
۰۴ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.