•°رمان دکتر رومانتیک من •°
•°رمان دکتر رومانتیک من •°
part ①②
#لیزگه
لیزگه دیدم که الچین به یکی زنگ زد و رفتش بیرون که یدفعی بعدش گوشی برک زنگ خورد
برک هم رفت بیرون منم دنبالش رفتم
دیدم که الچین یه طرف برک هم یه طرف زیاد دقت نکردم
(پایان فلش بک به بیمارستان)
لیزگه: یه سیلی خوابوندم در گوشه برک گفتم هر غلطی میخوای بکن رابطه ی منو تو دو ساعت پیش به پایان رسید
بعدشم راه اوفتادم که برم خونه چند دقیقه رسیدم خونه خسته کوفته بودم
شیما: سلام لیزگه خانوم چه عجب یادت اوفتاد یه خانواده ی هم داری
لیزگه: باز شروع شد!
شیما: خیلی خوب بگو رفتی رستوران چیشد؟
لیزگه: بنظرت چطور بود مامان امروز بدترین روزم بود
شیما: چرا!؟
لیزگه: دوست پسر الچین ییعته بعدشم ییعت با ماشین تصادف کرد دستش آسیب دید بعدش فهمیدم الچین با برک به منو ییعت خیانت کردن
شیما: چیییییی (با داد)
لیزگه: مامان خیلی خسته برم بخوابم شب بخیر
#ییعت
از بیمارستان که اومدم خسته کوفته بودم؛
صبح شد بیدارم شدم رفتم مسواک زدم لباسم رو عوض کردم رفتم پایین
آهو: صبح بخیر پسر قهرمانم
ایلول: فعلا این پسر قهرمانت دستش پوکیده
ییعت: مگه دستم می پوکه؟!
ایلول: اره
ییعت: این حسودی هاتونو دوست دارم دخترا
جالب اینجاس که داداش خرم کجاس؟!
یازگی: خسته نباشی مگه تو جزوه این خانواده نیستی نمیدونی که چند روز با دوستاش رفته گردش
ییعت: متاسفانه مشغولم کارم
من برم اماده شم تا برم بیمارستان
احمد: کجا پسرم تو با این دستت کجا میخوای بری؟!
ییعت: اوه راست میگی
رفتم بالا دیدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره ی ناشناس بود جواب دادم دیدم....
ادامه دارد💅
#explore #sosam #lizge #lizgecömert #yigitkocak #yigit
#اکسپلور #لیزگه #لیزگه_جومرت #ییعت #ییعت_کوچاک #سوسعم #ییلعیز
part ①②
#لیزگه
لیزگه دیدم که الچین به یکی زنگ زد و رفتش بیرون که یدفعی بعدش گوشی برک زنگ خورد
برک هم رفت بیرون منم دنبالش رفتم
دیدم که الچین یه طرف برک هم یه طرف زیاد دقت نکردم
(پایان فلش بک به بیمارستان)
لیزگه: یه سیلی خوابوندم در گوشه برک گفتم هر غلطی میخوای بکن رابطه ی منو تو دو ساعت پیش به پایان رسید
بعدشم راه اوفتادم که برم خونه چند دقیقه رسیدم خونه خسته کوفته بودم
شیما: سلام لیزگه خانوم چه عجب یادت اوفتاد یه خانواده ی هم داری
لیزگه: باز شروع شد!
شیما: خیلی خوب بگو رفتی رستوران چیشد؟
لیزگه: بنظرت چطور بود مامان امروز بدترین روزم بود
شیما: چرا!؟
لیزگه: دوست پسر الچین ییعته بعدشم ییعت با ماشین تصادف کرد دستش آسیب دید بعدش فهمیدم الچین با برک به منو ییعت خیانت کردن
شیما: چیییییی (با داد)
لیزگه: مامان خیلی خسته برم بخوابم شب بخیر
#ییعت
از بیمارستان که اومدم خسته کوفته بودم؛
صبح شد بیدارم شدم رفتم مسواک زدم لباسم رو عوض کردم رفتم پایین
آهو: صبح بخیر پسر قهرمانم
ایلول: فعلا این پسر قهرمانت دستش پوکیده
ییعت: مگه دستم می پوکه؟!
ایلول: اره
ییعت: این حسودی هاتونو دوست دارم دخترا
جالب اینجاس که داداش خرم کجاس؟!
یازگی: خسته نباشی مگه تو جزوه این خانواده نیستی نمیدونی که چند روز با دوستاش رفته گردش
ییعت: متاسفانه مشغولم کارم
من برم اماده شم تا برم بیمارستان
احمد: کجا پسرم تو با این دستت کجا میخوای بری؟!
ییعت: اوه راست میگی
رفتم بالا دیدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره ی ناشناس بود جواب دادم دیدم....
ادامه دارد💅
#explore #sosam #lizge #lizgecömert #yigitkocak #yigit
#اکسپلور #لیزگه #لیزگه_جومرت #ییعت #ییعت_کوچاک #سوسعم #ییلعیز
۵۲۸
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.