*شیلان*
*شیلان*
هیرسا :
صدای گوشیم نمی زاشت بخوابم برداشتمش وبدون نگاه کردن به اسم مخاطب گفتم : بگو
- اومدم دم خونتون یه حوری در رو باز کرد
- چی ...شهرامی
شهرام : اره شهرامم بگو ببینم دوست دخترت که نبود گفت دوست دخترت نیست
- خوب که چی
شهرام : خواب بودی کتابای که گفتی دادم اون
- مرسی شهرام
شهرام : قربونت دادا کاری امری دیگه داری بگو
- ممنون فردا میام حساب می کنیم
شهرام : چرت نگو چندتا کتاب بود
- به هر حال ممنونم
شهرام : نمی خوای بگی اون حوری کی بود
- به تو چه آخه
شهرام : خیلی خوب نگو
- خدافظ
گوشی رو پرت کردم وبرگشتم سمت راستم چشمم به ساعت افتاد بلند شدم ورفتم بیرون در سرویس بهداشتی رو باز کردم از دیدن شیلان زیر دوش برگشتم
- چرا درو نمی بندی احمق
جیغ زد وگفت : نمی تونی یه در بزنی
- تو در رومی بستی نیاز نبود در بزنم
برگشتم رفتم آشپزخونه صورتمو شستم رو اجاق غذا بود یه دونه سیب برداشتم برگشتم دیدم کلا دکوراسیون خونه عوض شده وهمه جا برق می زد از تمیزی نشستم جلو تلویزیون گرمم بود بلند شدم رفتم پنجره ها رو باز کردم
- مگه دیونه شدی یخ می کنم هیرسا
برگشتم نگاش کردم حوله ای حموم پوشیده بود
شیلان : هیرسا
- شیلان بهت چی گفتم
شیلان : چی ؟!
- گفتم مواظب رفتارت باش
شیلان : مگه چیکار کردم
- چرا فکر می کنی من خرم نمی فهمم فقط بگو قصدت چیه ؟!
شیلان : چی میگی هیرسا مگه من چیکار کردم ...نکنه منظورت در حمومه ؟
نگاش کردم
شیلان : تو که خواب بودی حموم بخار کرد در رو گذاشتم باز چی فکر کردی با خودت خودمو بزارم به نمایش برای تو
- همچین بدتم نمیاد
شیلان : چی میگی برای خودت خودتو دیدی ؟؟؟؟!!!!
هیرسا :
صدای گوشیم نمی زاشت بخوابم برداشتمش وبدون نگاه کردن به اسم مخاطب گفتم : بگو
- اومدم دم خونتون یه حوری در رو باز کرد
- چی ...شهرامی
شهرام : اره شهرامم بگو ببینم دوست دخترت که نبود گفت دوست دخترت نیست
- خوب که چی
شهرام : خواب بودی کتابای که گفتی دادم اون
- مرسی شهرام
شهرام : قربونت دادا کاری امری دیگه داری بگو
- ممنون فردا میام حساب می کنیم
شهرام : چرت نگو چندتا کتاب بود
- به هر حال ممنونم
شهرام : نمی خوای بگی اون حوری کی بود
- به تو چه آخه
شهرام : خیلی خوب نگو
- خدافظ
گوشی رو پرت کردم وبرگشتم سمت راستم چشمم به ساعت افتاد بلند شدم ورفتم بیرون در سرویس بهداشتی رو باز کردم از دیدن شیلان زیر دوش برگشتم
- چرا درو نمی بندی احمق
جیغ زد وگفت : نمی تونی یه در بزنی
- تو در رومی بستی نیاز نبود در بزنم
برگشتم رفتم آشپزخونه صورتمو شستم رو اجاق غذا بود یه دونه سیب برداشتم برگشتم دیدم کلا دکوراسیون خونه عوض شده وهمه جا برق می زد از تمیزی نشستم جلو تلویزیون گرمم بود بلند شدم رفتم پنجره ها رو باز کردم
- مگه دیونه شدی یخ می کنم هیرسا
برگشتم نگاش کردم حوله ای حموم پوشیده بود
شیلان : هیرسا
- شیلان بهت چی گفتم
شیلان : چی ؟!
- گفتم مواظب رفتارت باش
شیلان : مگه چیکار کردم
- چرا فکر می کنی من خرم نمی فهمم فقط بگو قصدت چیه ؟!
شیلان : چی میگی هیرسا مگه من چیکار کردم ...نکنه منظورت در حمومه ؟
نگاش کردم
شیلان : تو که خواب بودی حموم بخار کرد در رو گذاشتم باز چی فکر کردی با خودت خودمو بزارم به نمایش برای تو
- همچین بدتم نمیاد
شیلان : چی میگی برای خودت خودتو دیدی ؟؟؟؟!!!!
۱۶.۳k
۱۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.