اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۱۸
(ویو جونگ کوک)
وقتی خواستم نابی ببرم که اون عوضی به من شلیک کرد ولی کسی که......
گلوله خورد نابی بود.....بدنش شل شد افتاد داخل بغلم
یه جون با دادی که زد سر اون عوضی .....
باعث شد به اونم شلیک کنه یه جون با بدن بی جون جلوم افتاد و با آخرین
قطره اشکی که از چشماش چکید شد ....
یه جون: نابی نجات بده....و مراقبش باش
و جونش از دست داد.... آدمایی که اونجا بودن آمبولانس و پلیس
خبر کردن پلیس اون عوضی برد
و تنها چیزی که اون موقع داشت به شدت دیوونم می کرد جسد
دوست بچگیم بود که بردن
سعی کردم خودم جمع کنم و همراه نابی برم
تمام بدنم خونی بود خون نابی بود ......
سریع به بیمارستان رسیدیم نابی به اتاق عمل بردن
دکترا احتمال زنده بودنش ۳۰ درصد دادن و......
من باید مراقبش باشم اون دوستم به من سپرد دیگه نتونستم
خودم کنترل کنم و شروع کردم به گریه کردن.......
یعنی الان دوست بچگیم از دست دادم اونم بخاطر یک روانی.....
اون دختر که تنها امانت دوستم داره جون میده .........
اونم بخاطر یک روانی..ساعت ها گذشت ولی خبری از دکتر نشد الان ۴ ساعت
داخل اتاق عمل هستن ولی خبری نیست فقط تنها کاری که می تونستم
انجام بدم الان گریه برای دوستم بود فقط بی صدا اشک می ریختم
که صدای یک دختر باعث شد به خودم بیام وقتی نگاهش کردم دوست نابی
بودن داشت گریه می کرد
یونا: نابی ....هق نابی خوبه
یکم خودم جمع کردم و ......
جونگ کوک : احتمال زنده موندنش ۳۰ درصد
وقتی این گفتم گریه و جیغش بلند شد و فقط داد بی داد می کرد
که پرستار با آرام بخش آرومش کرد و بردنش داخل اتاق ۲ دیگه هم گذشت
که عمل تموم شد و دکتر اومد سریع رفتم سمت دکتر
جونگ کوک: .........
بچهها اینم سه پارت امروز
پارت ۱۸
(ویو جونگ کوک)
وقتی خواستم نابی ببرم که اون عوضی به من شلیک کرد ولی کسی که......
گلوله خورد نابی بود.....بدنش شل شد افتاد داخل بغلم
یه جون با دادی که زد سر اون عوضی .....
باعث شد به اونم شلیک کنه یه جون با بدن بی جون جلوم افتاد و با آخرین
قطره اشکی که از چشماش چکید شد ....
یه جون: نابی نجات بده....و مراقبش باش
و جونش از دست داد.... آدمایی که اونجا بودن آمبولانس و پلیس
خبر کردن پلیس اون عوضی برد
و تنها چیزی که اون موقع داشت به شدت دیوونم می کرد جسد
دوست بچگیم بود که بردن
سعی کردم خودم جمع کنم و همراه نابی برم
تمام بدنم خونی بود خون نابی بود ......
سریع به بیمارستان رسیدیم نابی به اتاق عمل بردن
دکترا احتمال زنده بودنش ۳۰ درصد دادن و......
من باید مراقبش باشم اون دوستم به من سپرد دیگه نتونستم
خودم کنترل کنم و شروع کردم به گریه کردن.......
یعنی الان دوست بچگیم از دست دادم اونم بخاطر یک روانی.....
اون دختر که تنها امانت دوستم داره جون میده .........
اونم بخاطر یک روانی..ساعت ها گذشت ولی خبری از دکتر نشد الان ۴ ساعت
داخل اتاق عمل هستن ولی خبری نیست فقط تنها کاری که می تونستم
انجام بدم الان گریه برای دوستم بود فقط بی صدا اشک می ریختم
که صدای یک دختر باعث شد به خودم بیام وقتی نگاهش کردم دوست نابی
بودن داشت گریه می کرد
یونا: نابی ....هق نابی خوبه
یکم خودم جمع کردم و ......
جونگ کوک : احتمال زنده موندنش ۳۰ درصد
وقتی این گفتم گریه و جیغش بلند شد و فقط داد بی داد می کرد
که پرستار با آرام بخش آرومش کرد و بردنش داخل اتاق ۲ دیگه هم گذشت
که عمل تموم شد و دکتر اومد سریع رفتم سمت دکتر
جونگ کوک: .........
بچهها اینم سه پارت امروز
- ۱۱.۵k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط