پارت174
#پارت174
" محمد"
صندلی را قبل کشید و طرف دیگر فرشید نشست!
نگاهی به فرشید و روزبه که در حال دعوا سر پیاز سفید و بزرگی بودند ، انداخت.
- خجالت نمی کشید سر پیاز دعوا می کنید؟
روزبه لبخند دندان نمایی زد و گفت:
_من زودتر گفتم،این داره زور زیادی میکنه!
وبه فرشید اشاره کرد.
فرشید دستش را به سمت روزبه بالا گرفت و گفت:
_بابا این پیاز همش واسه خودت،من فقط میخواستم نصفش کنم،همین!
محمد سری تکان داد و روبه مهرنوش و عاطفه گفت:
-شما دوتا به چی اینا دل خوش کردید که باشون اومدید،رستوران؟!
عاطفه خندید ،شانه ای بالا انداخت و گفت:
_فرشید تا حالا اینطوری نبود،نمیدونم شاید شمارو دیده شیطنتش گل کرده...
مهرنوش که تا الان ساکت بود،باکف دستش ضربه ای به میز زد .
_ساکت شید یه لحظه.
...
" محمد"
صندلی را قبل کشید و طرف دیگر فرشید نشست!
نگاهی به فرشید و روزبه که در حال دعوا سر پیاز سفید و بزرگی بودند ، انداخت.
- خجالت نمی کشید سر پیاز دعوا می کنید؟
روزبه لبخند دندان نمایی زد و گفت:
_من زودتر گفتم،این داره زور زیادی میکنه!
وبه فرشید اشاره کرد.
فرشید دستش را به سمت روزبه بالا گرفت و گفت:
_بابا این پیاز همش واسه خودت،من فقط میخواستم نصفش کنم،همین!
محمد سری تکان داد و روبه مهرنوش و عاطفه گفت:
-شما دوتا به چی اینا دل خوش کردید که باشون اومدید،رستوران؟!
عاطفه خندید ،شانه ای بالا انداخت و گفت:
_فرشید تا حالا اینطوری نبود،نمیدونم شاید شمارو دیده شیطنتش گل کرده...
مهرنوش که تا الان ساکت بود،باکف دستش ضربه ای به میز زد .
_ساکت شید یه لحظه.
...
۲.۲k
۱۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.