پارت 173
#پارت_173
+اره طلب کارم،که چی مثلا؟
این بار نوبت محمد بود که چشم هایش گرد شود!
این دختر نوبرش را اورده بود!
تا به الان هیچ دختری در برابرش اینگونه گستاخی نکرده بود!
دلارام دستی رو به صورتش تکان داد گفت:
+غرق نشی پسرم!
محمد سرش را تکان داد و نگاه از چشمانش گرفت.
_این یه دفعه رو میبخشم و از گستاخیت می گذرم؛ ولی دیگ نبینم تکرار شه...
با این حرف محمد صورت دلارام سرخ شد!
او دختری نبود که در برابر پسر ها کم بیاورد!
با دستش محمد را کنار زد و گفت:
+بیا برو عمو خدا روزیت را جای دیگه حوالی کنه!
از کنارش با عصبانیت رد شد و با عصبانیت گفت:
+ملت چه پرو شدن ها
محمد برگشت وبه مسیر رفتن دلارام خیره شد!
یه لحظه به خودش آمد و بلند گفت:
_میشه بگی اسمت چیه؟!
دلارام برگشت و گفت:
+فکر نکن از قیافت خوشم اومده ها 《دلارام》
این را گفت و راهش را گرفت و رفت!
محمد به دیوار تکیه داد و نفسش را محکم بیرون داد.
چرا یک هو لال شد؟
پایش را محکم ب زمین کوبید و به طرف در رستوران راه افتاد!
"ای خاک تو سر پلشتت کنن محمد"
...
+اره طلب کارم،که چی مثلا؟
این بار نوبت محمد بود که چشم هایش گرد شود!
این دختر نوبرش را اورده بود!
تا به الان هیچ دختری در برابرش اینگونه گستاخی نکرده بود!
دلارام دستی رو به صورتش تکان داد گفت:
+غرق نشی پسرم!
محمد سرش را تکان داد و نگاه از چشمانش گرفت.
_این یه دفعه رو میبخشم و از گستاخیت می گذرم؛ ولی دیگ نبینم تکرار شه...
با این حرف محمد صورت دلارام سرخ شد!
او دختری نبود که در برابر پسر ها کم بیاورد!
با دستش محمد را کنار زد و گفت:
+بیا برو عمو خدا روزیت را جای دیگه حوالی کنه!
از کنارش با عصبانیت رد شد و با عصبانیت گفت:
+ملت چه پرو شدن ها
محمد برگشت وبه مسیر رفتن دلارام خیره شد!
یه لحظه به خودش آمد و بلند گفت:
_میشه بگی اسمت چیه؟!
دلارام برگشت و گفت:
+فکر نکن از قیافت خوشم اومده ها 《دلارام》
این را گفت و راهش را گرفت و رفت!
محمد به دیوار تکیه داد و نفسش را محکم بیرون داد.
چرا یک هو لال شد؟
پایش را محکم ب زمین کوبید و به طرف در رستوران راه افتاد!
"ای خاک تو سر پلشتت کنن محمد"
...
۹۴۶
۱۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.