یک روز رویایی
پارت ۴۱🍷
(ویو جونگ کوک)
فیلم تموم شد
جونگ کوک:چه چیز مزخرفی بود..
نگا کردم دیدم ا.ت خابیده
جونگ کوک:منو مجبور کرده این فیلموببینم بعد خودش خابیده
براید استایل بغلش کردم و بردمش ت ماشین..خاستم بزارمش رو صندلی ولی دلم نیومد..همونجوری ک بغلم بود پشت فرمون نشستم و راه افتادم..ا.ت کم کم بیدار شد
ا.ت:جونگ کوک
جونگ کوک:جانم
یه نگاهی ب جاده کرد
ا.ت:چرا منو گذاشتی رو پات؟ جریمه میشی
جونگ کوک:ب درک
دستشو دور گردنم صفت تر کرد و سرشو کرد ت گردنم ک نفسای گرمش میخورد ب پوستم
جونگ کوک:اههه
ا.ت:چیشده؟
جونگ کوک:داری تحریکم میکنی
سرشو از گردنم اورد بیرون
ا.ت:ببخشید
سرشو رو سینم گذاشت
ا.ت:منو میرسونی خونه؟
جونگ کوک:نه..امشب پیش مم میخابی
ا.ت:مگ فردا سفر نمیریم؟ باید وسایلم رو جمع کنم؟
جونگ کوک:وسایلت رو جمع میکنی بعد میریم خونه ی ما
ا.ت:فردا شب باهم میخابیم..امشب باید برم حموم..روتین پوستیمو انجام بدم...لباسامو جمع کنم...طول میکشه شبم باید زود بخابم
جونگ کوک:خیل خب..ادرسو بگو
.
.
رسوندم دم خونمون..پیاده شدم
ا.ت:مرسی جونگ کوک
ب ماشین تکیه داد
جونگ کوک:یچی رو فراموش نکردی؟
ا.ت:نه
جونگ کوک ب لباش اشاره کرد ک خندم گرفت...رو پنجه پام وایستادم و یه بوسه ی ریز رو لباش گذاشتم
ا.ت:راضی شدی؟
جونگ کوک:مجبورم راضی باشم...برو بخاب
خدافظی کردم و رفتم داخل...اول رفتم حموم..بعد ماسک صورت گذاشتم و لباسامو جمع کردم و ساعت ۱۲ خابیدم...با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
ا.ت:الو(خابالو)
جونگ کوک:خابی هنوز؟
ا.ت:مگه ساعت چنده؟
جونگ کوک:ساعت شیشه..پاشو نیم ساعت دیگه میام دنبالت
پاشدم رفتم دستو صورتمو شستم...لباسامو عوض کردم ک صدای زنگ در اومد..رفتم پایین
جونگ کوک:به بلخره اومد
ا.ت:هنوز صبونه نخوردم..بیا تو
اومد داخل و نشست روی مبل
ا.ت:چیزی میخوری؟
جونگ کوک:نه خوردم
ا.ت:میخاستی هم بهت نمیدادم
جونگ کوک:اینجوریه؟ گشنمه
اومد داخل اشپز خونه..داشتم نودل درست میکردم ک اومد از پشت بغلم کرد و سرشو کرد ت گردنم
ا.ت:مزاحم نشو
جونگ کوک:نمیخام...گشنمه
ا.ت:دارم درست میکنم
جونگ کوک:غذای من اینجاست
یه گازی از گردنم گرفت
ا.ت:ادم نمیشی
ظرف غذا رو گذاشتم رو میز و شروع کردم ب خوردن
جونگ کوک:سریع بخور ساعت ۸ پرواز داریم
تند تند خوردم
جونگ کوک: حالا اونقدم تند ن(با خنده)
.
.
.
(فرودگاه ساعت ۷ و نیم)
از گیت رد شدیم و رفتیم قسمت فرست کلس نشستیم..ساعت ۸ هواپیما پرواز کرد و ساعت ۹ ججو بودیم..رفتیم داخل اتاق هتل(هتل ۵ ستاره ک ۱۲ طبقه داشت و اینا طبقه ی نهم اتاق ۹۰۳ بودن)تا رفتیم داخل جونگ کوک چمدون هارو گذاشت کنار و اومد سمتم
جونگ کوک:بلخره تنها گیرت اوردم
.
.
.
پارت بعدو هرکی جنبه داشت بگه توی دایرکت بفرستم🍷🔞
(ویو جونگ کوک)
فیلم تموم شد
جونگ کوک:چه چیز مزخرفی بود..
نگا کردم دیدم ا.ت خابیده
جونگ کوک:منو مجبور کرده این فیلموببینم بعد خودش خابیده
براید استایل بغلش کردم و بردمش ت ماشین..خاستم بزارمش رو صندلی ولی دلم نیومد..همونجوری ک بغلم بود پشت فرمون نشستم و راه افتادم..ا.ت کم کم بیدار شد
ا.ت:جونگ کوک
جونگ کوک:جانم
یه نگاهی ب جاده کرد
ا.ت:چرا منو گذاشتی رو پات؟ جریمه میشی
جونگ کوک:ب درک
دستشو دور گردنم صفت تر کرد و سرشو کرد ت گردنم ک نفسای گرمش میخورد ب پوستم
جونگ کوک:اههه
ا.ت:چیشده؟
جونگ کوک:داری تحریکم میکنی
سرشو از گردنم اورد بیرون
ا.ت:ببخشید
سرشو رو سینم گذاشت
ا.ت:منو میرسونی خونه؟
جونگ کوک:نه..امشب پیش مم میخابی
ا.ت:مگ فردا سفر نمیریم؟ باید وسایلم رو جمع کنم؟
جونگ کوک:وسایلت رو جمع میکنی بعد میریم خونه ی ما
ا.ت:فردا شب باهم میخابیم..امشب باید برم حموم..روتین پوستیمو انجام بدم...لباسامو جمع کنم...طول میکشه شبم باید زود بخابم
جونگ کوک:خیل خب..ادرسو بگو
.
.
رسوندم دم خونمون..پیاده شدم
ا.ت:مرسی جونگ کوک
ب ماشین تکیه داد
جونگ کوک:یچی رو فراموش نکردی؟
ا.ت:نه
جونگ کوک ب لباش اشاره کرد ک خندم گرفت...رو پنجه پام وایستادم و یه بوسه ی ریز رو لباش گذاشتم
ا.ت:راضی شدی؟
جونگ کوک:مجبورم راضی باشم...برو بخاب
خدافظی کردم و رفتم داخل...اول رفتم حموم..بعد ماسک صورت گذاشتم و لباسامو جمع کردم و ساعت ۱۲ خابیدم...با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم
ا.ت:الو(خابالو)
جونگ کوک:خابی هنوز؟
ا.ت:مگه ساعت چنده؟
جونگ کوک:ساعت شیشه..پاشو نیم ساعت دیگه میام دنبالت
پاشدم رفتم دستو صورتمو شستم...لباسامو عوض کردم ک صدای زنگ در اومد..رفتم پایین
جونگ کوک:به بلخره اومد
ا.ت:هنوز صبونه نخوردم..بیا تو
اومد داخل و نشست روی مبل
ا.ت:چیزی میخوری؟
جونگ کوک:نه خوردم
ا.ت:میخاستی هم بهت نمیدادم
جونگ کوک:اینجوریه؟ گشنمه
اومد داخل اشپز خونه..داشتم نودل درست میکردم ک اومد از پشت بغلم کرد و سرشو کرد ت گردنم
ا.ت:مزاحم نشو
جونگ کوک:نمیخام...گشنمه
ا.ت:دارم درست میکنم
جونگ کوک:غذای من اینجاست
یه گازی از گردنم گرفت
ا.ت:ادم نمیشی
ظرف غذا رو گذاشتم رو میز و شروع کردم ب خوردن
جونگ کوک:سریع بخور ساعت ۸ پرواز داریم
تند تند خوردم
جونگ کوک: حالا اونقدم تند ن(با خنده)
.
.
.
(فرودگاه ساعت ۷ و نیم)
از گیت رد شدیم و رفتیم قسمت فرست کلس نشستیم..ساعت ۸ هواپیما پرواز کرد و ساعت ۹ ججو بودیم..رفتیم داخل اتاق هتل(هتل ۵ ستاره ک ۱۲ طبقه داشت و اینا طبقه ی نهم اتاق ۹۰۳ بودن)تا رفتیم داخل جونگ کوک چمدون هارو گذاشت کنار و اومد سمتم
جونگ کوک:بلخره تنها گیرت اوردم
.
.
.
پارت بعدو هرکی جنبه داشت بگه توی دایرکت بفرستم🍷🔞
۳۲.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.