فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت 14
رفتم خونه ساعت 11 بود......
داشتم میرفتم تو اتاقم طبقه بالا که دیدم توحال یه کسی رو مبله پشمام ریخت رفتم پشتش ودستم رو روشونش گذاشتم
برگشت سمتم زیر چشاش سیاه بو موهای پریشون که رو صورتش ریخته بود
پشمام ریخت
بلند جیغ زدم
گفتم.یااااااااااااااااااا عبووووووووولضللللللللللل
افتادم عقب و به زربه ای که به سرم خورد و سیاهی
صبح که بیدارم شدم یونا مثه جن بالا سرم بود
بلند جیغغغ زدم که صداش در اومد
گفت. پدرصگ دیشب کجا بودی چرا دیر اومدی
چرا منو رو مبل دیدی افتادی زمین بیهوش شدی
الووووو ا.ت جواب بده
من تازه به خودم اومدم و گفتم . ها اون
بریم پایین موقع صبحونه میگم
رفت پایین منم رفتم دستشویی کارهای لازم رو کردم و یک لباس باز پوشیدم امروز باید بریم با بچه ها بیرون موهامو با بابلیس حالت دادم
و یک لباس که ترقوه هامو با خط سینمو نشون می داد و زیربود رو پوشیدم که حالت سارافون داشت
و یک میکاپ ساده کردم
و رفتم پایین چشم به یونا خورد چقدر خوشگل و هات شده بود اونم مثل من یک لباس باز پوشیده بود
یک تاپ با دامن کامل مشکی
داشت صبحونه میخورد که گوشیمو برداشتم واتتتتتتتتت ساعت 1بود
همینطور که داشتیم میخوردیم تمام قضیه دیشبو برای یونا گفتم
یونا که داشت اب پرتقال میخورد یهو با اخرین حرفم که گفتم ازدواج کردم پرید تو گلوشش رفتم سمتش و اروم زدم به بین کتفاش
اروم چه شد گفت. چعیییییییی چیکار کردی دیونه شدی اسکل
گفتم. اروم باش بابا من میخوام از این طریق انتقام بگیرم بعدشم طلاق میگیرم
گفت .اها مواظب خودت باشی
یهو یاد دیشب افتادم و زدم زیر خنده
پرسید . چیشده به چی میخندی زشت شدم؟؟؟
گفتم . یاد......یاد...دیشب افتادم....خدایااا چرا ....چرا اونجوری بودی خودم ریختم پشمام موند😂😂😂😂
گفت. ها؟؟....اهامن دیشب خیلی خوابم میومد بعد صورتمم نشستم ریملام ریخته بود ریز چشمم عصبانیم بودم همونجا رو مبل منتظرت نشستم
بعد که اومدی دس گذاشتی رو شونم برگشتم فکر کردم چیع اینقدر اروپ اومد جیغ زدم بعد توعم جیغ زدین یهو افتادی زمین سرت به زمین خورد بیهوش شدی
راستی تو کی اینقدر چاق و سنگین شدی؟؟؟
گفتم.یااااااا من چاق نیستم
گفت معلومه😁😂
بعد دوباره شروع به خوردن کردیم ساعت 2بود و همه ی بچه ها اومده بودن ..........
ادامه دارد.......
لایک؟؟
کامنت؟؟
فالو؟؟
عشق تدریجی
پارت 14
رفتم خونه ساعت 11 بود......
داشتم میرفتم تو اتاقم طبقه بالا که دیدم توحال یه کسی رو مبله پشمام ریخت رفتم پشتش ودستم رو روشونش گذاشتم
برگشت سمتم زیر چشاش سیاه بو موهای پریشون که رو صورتش ریخته بود
پشمام ریخت
بلند جیغ زدم
گفتم.یااااااااااااااااااا عبووووووووولضللللللللللل
افتادم عقب و به زربه ای که به سرم خورد و سیاهی
صبح که بیدارم شدم یونا مثه جن بالا سرم بود
بلند جیغغغ زدم که صداش در اومد
گفت. پدرصگ دیشب کجا بودی چرا دیر اومدی
چرا منو رو مبل دیدی افتادی زمین بیهوش شدی
الووووو ا.ت جواب بده
من تازه به خودم اومدم و گفتم . ها اون
بریم پایین موقع صبحونه میگم
رفت پایین منم رفتم دستشویی کارهای لازم رو کردم و یک لباس باز پوشیدم امروز باید بریم با بچه ها بیرون موهامو با بابلیس حالت دادم
و یک لباس که ترقوه هامو با خط سینمو نشون می داد و زیربود رو پوشیدم که حالت سارافون داشت
و یک میکاپ ساده کردم
و رفتم پایین چشم به یونا خورد چقدر خوشگل و هات شده بود اونم مثل من یک لباس باز پوشیده بود
یک تاپ با دامن کامل مشکی
داشت صبحونه میخورد که گوشیمو برداشتم واتتتتتتتتت ساعت 1بود
همینطور که داشتیم میخوردیم تمام قضیه دیشبو برای یونا گفتم
یونا که داشت اب پرتقال میخورد یهو با اخرین حرفم که گفتم ازدواج کردم پرید تو گلوشش رفتم سمتش و اروم زدم به بین کتفاش
اروم چه شد گفت. چعیییییییی چیکار کردی دیونه شدی اسکل
گفتم. اروم باش بابا من میخوام از این طریق انتقام بگیرم بعدشم طلاق میگیرم
گفت .اها مواظب خودت باشی
یهو یاد دیشب افتادم و زدم زیر خنده
پرسید . چیشده به چی میخندی زشت شدم؟؟؟
گفتم . یاد......یاد...دیشب افتادم....خدایااا چرا ....چرا اونجوری بودی خودم ریختم پشمام موند😂😂😂😂
گفت. ها؟؟....اهامن دیشب خیلی خوابم میومد بعد صورتمم نشستم ریملام ریخته بود ریز چشمم عصبانیم بودم همونجا رو مبل منتظرت نشستم
بعد که اومدی دس گذاشتی رو شونم برگشتم فکر کردم چیع اینقدر اروپ اومد جیغ زدم بعد توعم جیغ زدین یهو افتادی زمین سرت به زمین خورد بیهوش شدی
راستی تو کی اینقدر چاق و سنگین شدی؟؟؟
گفتم.یااااااا من چاق نیستم
گفت معلومه😁😂
بعد دوباره شروع به خوردن کردیم ساعت 2بود و همه ی بچه ها اومده بودن ..........
ادامه دارد.......
لایک؟؟
کامنت؟؟
فالو؟؟
۴.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.