رویای بزرگ

رویای بزرگ
#part11

عزیزم چرا انقد خودتو اذیت میکنی مگه خدا گوشی رو اَزمون گرفته این همه راه ارتباطی ، میتونیم به هم زنگ بزنیم تصویری و صوتی…


رستا رو بغل کردم و گفتم :
اما از نزدیک نمیتونیم همو ببینیم که...


رستا زد به شونم
-بی معرفت ینی میخوای بری و پشت سرتم نگاه نکنی !!


+رستا من دارم میگم بدون شما نمیتونم تو کشور غریبه بعد تو میگی میری و پشت سرتم نگاه نمکنی منو چی فرض کردی تو اخههه!!


رستا نیم نگاهی کرد و گفت:
من نمی‌دونم ولی پریا اگه بزنه به سرت عاشق شی یا اصلا هرچی بری گم و گور شی خودم میام با کُتک بَرت میگردونم


+ حالا صبر کن من هنوز نرفتم که عاشق بشم...


- دیگه گفتم بهت هروقت بیکار شدی اول از همه به خودم زنگ میزنی هرچند وقتم باید بیای بهمون سر بزنی


+ چشم امر دیگه ای ندارین؟

- نخیر امری نیست مرخصی😁
دیدگاه ها (۰)

رویای بزرگ#part12خوشحال بودم که تونستم تصمیممو بگیرم با خوشح...

رویای بزرگ#part13متعجب همینجوری به صفحه گوشی نگاه میکردم چطو...

رویای بزرگ#part10به حرفای مامان خیلی فکر کردم درست میگفت من ...

رویای بزرگ#part9دعوت نامه به کره بود مامان رو به من گفت:خب ی...

چرا حرف منو باور نمیکنی

P42ا.ت ویو الان دوروزه یونگی خونه نمیاد بهشم که رنگ میزنم می...

### فصل دوم | پارت ششم نویسنده: Ghazal ات هنوز تو بغل جونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط