کیش و مات
کیش و مات
پارت 16
دیانا
دیانا : من برم به بچه ها بگم بهوش اومدی
ارسلان : باشه عشقم
تا اومدم بیرون همه بچه ها حجوم اوردن سمتم و سوال پیچم کردن منم یه جیغ زدم و گفتم : بسه دو دقیقه ساکت شین ارسلان بهوش اومده و حالشم خوبه میخواد ببینتون که دیدم همه بچه ها با هم رفتن تو منم رفتم
ارسلان
یه دفعه دیدم در باز شد و کوه ادم ریخت داخل
ارسلان : اروم بابا
بعد اینکه همه مطمئن شدن حالم خوبه بهشون گفتم همه برن بیرون به جز طاها
ستایش
وقتی از اتاق اومدیم بیرون رفتم پیش رضا
ستایش : رضا
رضا : بله
ستایش : میشه با هم حرف بزنیم
رضا : اره بیا بریم تو حیاط
ستایش : باشه بریم
وقتی رفتیم حیاط بهش گفتم ببین رضا ما این بازی رو راه انداختیم تا شما ها رو اذیت بکنیم ولی اینجوری شد من نمیخوام یه بار دیگه این اتفاق بیفته به خاطر همین بیا این رابطه رو تموم کنیم نه من دیگه تو رو میشناسم نه تو دیگه منو
رضا : یعنی واقعا میخوای همه چی تموم شه چرا؟
ستایش : خودت دلیلشو بهتر میدونی
رضا : نه نمیدونم بگو میخوام بدونم چرا
گوشیم رو دراوردم و بهش فیلمی که با اون دختر بود رو نشون دادم
رضا : 😂😂
ستایش : چرا میخندی
رضا : واقعا میخواستی به خاطر این تمومش کنی این دوست دختر قبلیم هست که مورده و وصیت کرده بود 2 سال بعد مرگش این فیلم رو برام بفرستن تا من فراموشش نکنم
ستایش : راست میگی
رضا : اره عشقم تو به من اعتماد کن
ستایش : باشه
رضا : حالا آشتی
ستایش : اشتی
رضا : قربونت برم من بیا بریم داخل
ستایش : بریمممم
مهشاد
مهشاد : عشقم این روزا اصلا وقت نکردیم حتی یه ثانیه به هم نگاه کنیم و با هم حرف بزنیم
مهراب : راست میگی ببخشید
مهشاد : برای چی ببخشم تو که کاری نکردی قربونت برم
مهراب : خدانکنه عشقم
پارت 16
دیانا
دیانا : من برم به بچه ها بگم بهوش اومدی
ارسلان : باشه عشقم
تا اومدم بیرون همه بچه ها حجوم اوردن سمتم و سوال پیچم کردن منم یه جیغ زدم و گفتم : بسه دو دقیقه ساکت شین ارسلان بهوش اومده و حالشم خوبه میخواد ببینتون که دیدم همه بچه ها با هم رفتن تو منم رفتم
ارسلان
یه دفعه دیدم در باز شد و کوه ادم ریخت داخل
ارسلان : اروم بابا
بعد اینکه همه مطمئن شدن حالم خوبه بهشون گفتم همه برن بیرون به جز طاها
ستایش
وقتی از اتاق اومدیم بیرون رفتم پیش رضا
ستایش : رضا
رضا : بله
ستایش : میشه با هم حرف بزنیم
رضا : اره بیا بریم تو حیاط
ستایش : باشه بریم
وقتی رفتیم حیاط بهش گفتم ببین رضا ما این بازی رو راه انداختیم تا شما ها رو اذیت بکنیم ولی اینجوری شد من نمیخوام یه بار دیگه این اتفاق بیفته به خاطر همین بیا این رابطه رو تموم کنیم نه من دیگه تو رو میشناسم نه تو دیگه منو
رضا : یعنی واقعا میخوای همه چی تموم شه چرا؟
ستایش : خودت دلیلشو بهتر میدونی
رضا : نه نمیدونم بگو میخوام بدونم چرا
گوشیم رو دراوردم و بهش فیلمی که با اون دختر بود رو نشون دادم
رضا : 😂😂
ستایش : چرا میخندی
رضا : واقعا میخواستی به خاطر این تمومش کنی این دوست دختر قبلیم هست که مورده و وصیت کرده بود 2 سال بعد مرگش این فیلم رو برام بفرستن تا من فراموشش نکنم
ستایش : راست میگی
رضا : اره عشقم تو به من اعتماد کن
ستایش : باشه
رضا : حالا آشتی
ستایش : اشتی
رضا : قربونت برم من بیا بریم داخل
ستایش : بریمممم
مهشاد
مهشاد : عشقم این روزا اصلا وقت نکردیم حتی یه ثانیه به هم نگاه کنیم و با هم حرف بزنیم
مهراب : راست میگی ببخشید
مهشاد : برای چی ببخشم تو که کاری نکردی قربونت برم
مهراب : خدانکنه عشقم
۹.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.