کیش و مات
کیش و مات
پارت 15
رضا
رضا : چی شد اقای دکتر حالش خوبه
دکتر : بله حالشون خوبه خطر از بیخ گوششون گذشت ولی باید مراقبشون باشین
راستی همش یه نفر رو به اسم دیانا صدا میزنن الان اینجاس
رضا : بله اینجاس ولی
دیانا
وقتی بهوش اومدم دیدم پرستار بالای سرمه
پرستار : بهوش اومدی، دوستات نگرانت بودن
دیانا : ارسلان ارسلان کجاست
پرستار : میخوای بری پیشش
دیانا : اره
پرستار صبر کن سرمت رو در بیارم
به محض اینکه دراورد سریع رفتم پیش ارسلان که حرف های دکتر رو شنیدم
رضا : ولی
دیانا نزاشتم ادامه حرفشو بزنه گفتم : ولی نداره
اقای دکتر باید کجا برم
دمتر : خانم پرستار راهنماییتون میکنه
دیانا : ممنون
دنبال پرستار رفتم بهم اباس مخصوص داد پوشیدم و رفتم داخل اتاق
دیانا چرا بهوش نیومده
پرستار جون آرامبخش بهش زدیم
دیانا ممنون میشه تنهامون بزارین
پرستار که رفت نشستم کنار ارسلان و دستش رو گرفتم
ارسلانم، نمیخوای بیدار شی، ببین عشقت اومده، دیانات اومده، جون من چشماتو باز کن، میخوای قهر کنی قهر کن ولی بیدار شو، من دروغ گفتم من با طاها نیستم میخواستم حرصت بدم، ببخشید غلط کردم تو رو خدا بیدار شو سرمو گذاشتم رو دستش و گریه مردم که احساس کردم دستی رو سرم کشیده شد سرمو بلند کردم ارسلان بود پریدم بغلش
ارسلان : راست گفتی اون حرفارو
دیانا : کدوم حرفا رو
ارسلان : خودتو به اون راه نزن همه رو شنیدم به پرستار گفتم الکی بهت بگه ارام بخش زدن تا ببینم بهم چی میگی
دیانا : دیوونه عاشقتم دیوونه
ارسلان : منم
پارت 15
رضا
رضا : چی شد اقای دکتر حالش خوبه
دکتر : بله حالشون خوبه خطر از بیخ گوششون گذشت ولی باید مراقبشون باشین
راستی همش یه نفر رو به اسم دیانا صدا میزنن الان اینجاس
رضا : بله اینجاس ولی
دیانا
وقتی بهوش اومدم دیدم پرستار بالای سرمه
پرستار : بهوش اومدی، دوستات نگرانت بودن
دیانا : ارسلان ارسلان کجاست
پرستار : میخوای بری پیشش
دیانا : اره
پرستار صبر کن سرمت رو در بیارم
به محض اینکه دراورد سریع رفتم پیش ارسلان که حرف های دکتر رو شنیدم
رضا : ولی
دیانا نزاشتم ادامه حرفشو بزنه گفتم : ولی نداره
اقای دکتر باید کجا برم
دمتر : خانم پرستار راهنماییتون میکنه
دیانا : ممنون
دنبال پرستار رفتم بهم اباس مخصوص داد پوشیدم و رفتم داخل اتاق
دیانا چرا بهوش نیومده
پرستار جون آرامبخش بهش زدیم
دیانا ممنون میشه تنهامون بزارین
پرستار که رفت نشستم کنار ارسلان و دستش رو گرفتم
ارسلانم، نمیخوای بیدار شی، ببین عشقت اومده، دیانات اومده، جون من چشماتو باز کن، میخوای قهر کنی قهر کن ولی بیدار شو، من دروغ گفتم من با طاها نیستم میخواستم حرصت بدم، ببخشید غلط کردم تو رو خدا بیدار شو سرمو گذاشتم رو دستش و گریه مردم که احساس کردم دستی رو سرم کشیده شد سرمو بلند کردم ارسلان بود پریدم بغلش
ارسلان : راست گفتی اون حرفارو
دیانا : کدوم حرفا رو
ارسلان : خودتو به اون راه نزن همه رو شنیدم به پرستار گفتم الکی بهت بگه ارام بخش زدن تا ببینم بهم چی میگی
دیانا : دیوونه عاشقتم دیوونه
ارسلان : منم
۵۳.۵k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.