❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
part ²³
پرش زمانی به صبح ساعت ۶
دین دین دین(زنگ ساعت گوشی)
+اهه کوک اونو خفه کن(خوابالو)
×(خوابه)
+یااا با توام خاموشش کن(خوابالو)
×(همچنان خوابه)
+ایششش....حداقل دستاتو باز کن بتونم تکون بخورم.....وایی ولم کن فرار ک نمیکنم
کوک
کوک(داد)
×هاا چیه چیشده؟
+ولم کن ی دقیقه(کلافه)
دستاشو باز کرد رفتم ساعتو خاموشش کردم کلافه نشستم دستی به موهاش کشیدم
×چیشده بیب؟(با چشمای بسته و خوابالو)
+نظت چیه چشماتو باز کنی بعد بپرسی
×اهه خستم بیا بخوابیم
*کوک دخترک رو به بغلش کشید و دوباره خوابید
+مگ نمیدونی ماموریت داریم چرا انقد ریلکسی؟
×عاا یادم رفت بگم ماموریت افتاده واسه آخر هفته(همچنان چشماش بستس)
+خیلی خری چرا نگفتی به من اهه چقد صبحم بد شروع شد
*کوک چشماشو باز کرد و یهو روی میسو خیمه زد
×به کی گفتی خر؟(خمار)
+کس دیگ ای جزو تو اینجا هس؟
×یعنی با من بودی؟
+نمیدونم
×الان خیلی خوابم میاد بلند شدم حسابتو میرسم
+آره آره حتما(زیرلب)
*کوک ی ابرو شو داد بالا و لب زد
×چیزی گفتی؟
+نه نه بخواب
*و هردو به خواب رفتن
پرش زمانی به ظهر ساعت ۳
خدمتکار/خانم ارباب گفتن ک برین اتاق کارشون باهاتون کار دارن
+باشه
/لطفا الان بیایین گفتن ک کارشون واجبه
+عع باشه الان میام دیگ.....ایش
گوشیمو گذاشتم کنار و به سمت پله های بالا رفتم....
با رسیدنم به اتاق کوک در میزنم بعد از اجازه اش وارد اتاق میشم.....
میرم تو روبه روی تراس وایساده بود و پشتش به من بود.....
به سمتش میرم و کنارش وایمیستم......
+عزیزم مشکلی پیش اومده خوب به نظر نمیرسی؟
به سمتم برمیگرده و با صورت عصبیش و اخم بین ابرو هاش مواجه میشم...
×با این کاری ک جنابعالی کردی باید خوب به نظر برسم؟
+اخم ریزی کردم و لب زدم
+مگ من چیکار کردم؟
×ههه چیکار کردی؟(نیشخند)یعنی خودت نمیدونی؟
+کوک میشه واضح حرف بزنی؟
×دیشب با میونگ حرف زدی؟(جدی اخم)
[میونگ پسری هستش ک قبل از میسو کار های هک و کامپیوتری جونگ کوک رو انجام میداد و اینم بگم ک الان میسو جای اونو گرفته]
+آره خب حرف زدم حالا چی شده مگ؟
×با اجازه ی کی حرف زدی اون از باند من خارج شده حق ارتباط باهاش رو نداشتی و اینکه بخوای باهاش لاس بزنی و ماموریت رو لو بدی(عصبی)
+اولن ک من ماموریت رو لو ندادم فقط چند تا سوال درباره ی هک و این کارو پرسیدم دومن تو الان به من گفتی باهاش لاس زدی؟(اخم)
×مگ تو شوهر نداری به چه حقی با ی پسر دیگ انقد میگی میخندی هاا؟(داد)
+اصلا تو مکالمه های منو اونو از کجا شنیدی ها؟(کمی داد)
*کوک فلشی رو وصل کرد به لپ تابش و صدایی رو پلی کرد
مکالمه شون :
[بچه ها اینم بگم ک قبلا باهم توی دانشگاه هم کلاس بودن]
+سلام
&سلام میسو تویی؟
+آره از کجا شناختی؟
&یادت نرفته ک روت کراش داشتم شمارتو مگ میشه نداشته باشم؟(خنده)
+(خنده)
&حالا چی شده به من زنگ زدی؟
+ی چند تا سوال درباره ی هک اینا داشتم ازت!!
&عع میخوای چیکار؟
+همینجوری جدیدا شروع به ی کاری کردم بابت اون
&آهان حالا بپرس ببینم
[تا ۳۰ مین درباره ی کار حرف زدن و ۳۰ من هم درباره ی دانشگاه]
&هعیی یادش بخیر
+آره یادش بخیر....کاری نداری دیگ من فعلا باید برم
&نه فقط....میشه ی روز قرار بزاریم هم دیگ رو ببینیم
+آره حتما
&باشه پس مواظب خودت باش
+مرسی بای
&بای
پایان مکالمه .
part ²³
پرش زمانی به صبح ساعت ۶
دین دین دین(زنگ ساعت گوشی)
+اهه کوک اونو خفه کن(خوابالو)
×(خوابه)
+یااا با توام خاموشش کن(خوابالو)
×(همچنان خوابه)
+ایششش....حداقل دستاتو باز کن بتونم تکون بخورم.....وایی ولم کن فرار ک نمیکنم
کوک
کوک(داد)
×هاا چیه چیشده؟
+ولم کن ی دقیقه(کلافه)
دستاشو باز کرد رفتم ساعتو خاموشش کردم کلافه نشستم دستی به موهاش کشیدم
×چیشده بیب؟(با چشمای بسته و خوابالو)
+نظت چیه چشماتو باز کنی بعد بپرسی
×اهه خستم بیا بخوابیم
*کوک دخترک رو به بغلش کشید و دوباره خوابید
+مگ نمیدونی ماموریت داریم چرا انقد ریلکسی؟
×عاا یادم رفت بگم ماموریت افتاده واسه آخر هفته(همچنان چشماش بستس)
+خیلی خری چرا نگفتی به من اهه چقد صبحم بد شروع شد
*کوک چشماشو باز کرد و یهو روی میسو خیمه زد
×به کی گفتی خر؟(خمار)
+کس دیگ ای جزو تو اینجا هس؟
×یعنی با من بودی؟
+نمیدونم
×الان خیلی خوابم میاد بلند شدم حسابتو میرسم
+آره آره حتما(زیرلب)
*کوک ی ابرو شو داد بالا و لب زد
×چیزی گفتی؟
+نه نه بخواب
*و هردو به خواب رفتن
پرش زمانی به ظهر ساعت ۳
خدمتکار/خانم ارباب گفتن ک برین اتاق کارشون باهاتون کار دارن
+باشه
/لطفا الان بیایین گفتن ک کارشون واجبه
+عع باشه الان میام دیگ.....ایش
گوشیمو گذاشتم کنار و به سمت پله های بالا رفتم....
با رسیدنم به اتاق کوک در میزنم بعد از اجازه اش وارد اتاق میشم.....
میرم تو روبه روی تراس وایساده بود و پشتش به من بود.....
به سمتش میرم و کنارش وایمیستم......
+عزیزم مشکلی پیش اومده خوب به نظر نمیرسی؟
به سمتم برمیگرده و با صورت عصبیش و اخم بین ابرو هاش مواجه میشم...
×با این کاری ک جنابعالی کردی باید خوب به نظر برسم؟
+اخم ریزی کردم و لب زدم
+مگ من چیکار کردم؟
×ههه چیکار کردی؟(نیشخند)یعنی خودت نمیدونی؟
+کوک میشه واضح حرف بزنی؟
×دیشب با میونگ حرف زدی؟(جدی اخم)
[میونگ پسری هستش ک قبل از میسو کار های هک و کامپیوتری جونگ کوک رو انجام میداد و اینم بگم ک الان میسو جای اونو گرفته]
+آره خب حرف زدم حالا چی شده مگ؟
×با اجازه ی کی حرف زدی اون از باند من خارج شده حق ارتباط باهاش رو نداشتی و اینکه بخوای باهاش لاس بزنی و ماموریت رو لو بدی(عصبی)
+اولن ک من ماموریت رو لو ندادم فقط چند تا سوال درباره ی هک و این کارو پرسیدم دومن تو الان به من گفتی باهاش لاس زدی؟(اخم)
×مگ تو شوهر نداری به چه حقی با ی پسر دیگ انقد میگی میخندی هاا؟(داد)
+اصلا تو مکالمه های منو اونو از کجا شنیدی ها؟(کمی داد)
*کوک فلشی رو وصل کرد به لپ تابش و صدایی رو پلی کرد
مکالمه شون :
[بچه ها اینم بگم ک قبلا باهم توی دانشگاه هم کلاس بودن]
+سلام
&سلام میسو تویی؟
+آره از کجا شناختی؟
&یادت نرفته ک روت کراش داشتم شمارتو مگ میشه نداشته باشم؟(خنده)
+(خنده)
&حالا چی شده به من زنگ زدی؟
+ی چند تا سوال درباره ی هک اینا داشتم ازت!!
&عع میخوای چیکار؟
+همینجوری جدیدا شروع به ی کاری کردم بابت اون
&آهان حالا بپرس ببینم
[تا ۳۰ مین درباره ی کار حرف زدن و ۳۰ من هم درباره ی دانشگاه]
&هعیی یادش بخیر
+آره یادش بخیر....کاری نداری دیگ من فعلا باید برم
&نه فقط....میشه ی روز قرار بزاریم هم دیگ رو ببینیم
+آره حتما
&باشه پس مواظب خودت باش
+مرسی بای
&بای
پایان مکالمه .
۴۰.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.