پارت 2 bad love
پارت 2 bad love
که یهو صاحب سوپری اومد
ص.س: اگه میخواید جنگ دعوا راه بندازید برید بیرون
ا.ت : ببخشید
جیمین : چی چیو ببخشید ما میخوایم اینجا جنگو دعوا راه بندازیم مشکلیه (با اخم)
ص.س : تو کی هستی که با من اینجوری حرف میزنی...هااااا (هااااا رو داد گفت)
(از این به بعد علامت من اینه ٫ )
٫ که جیمین رگ گردنش زد بیرون
جیمین : نشونت میدم من کیم
٫ حیمین به مشت زد تو صورت صاحب سوپری
و ا.ت هم جیغ کشید
جیمین افتاد روی مرده و پشت سرهم مشت میزد و ا.ت هم داشت گریه میکرد
ا.ت : ولش کن ..هق اروم باش ولش کن هق ...هق نکن خواهش میکنم....هق...الان میکشیش....هق ولش کن گفتم (اخرشو با داد گفت)
جیمین
دیدم اون دختره داره گریه میکنه و ترسیده
به خاطر همون ولش کردم و به بادیگاردام زنگ زدم بیان اینو ببرن ، دختره افتاده بود زمین و داشت گریه میکرد
ا.ت
مرده داشت میزدش وقتی که من جیغ زدم ولش کرد و به یه نفر زنگ زد منم افتادم زمین و مدائم گریه میکردم که مرده دستشو گذاشت رو شونم
جیمین : پاشو دختره ی ترسو
ا.ت : من ترسو تیستم (کیوتتتتت خر )
جیمین
یهو خیلی کیوت جوابمو داد اون لحظه دلم خواست بخورمش یجورایی از دختره خیلی خوشم اومد
جیمین: باشه تو ترسو نیستی...اما پاشو نوشابتو بردارو برو
ا.ت
حواسم نبود باید زود میرفتم خونه ساعت رو نگاه کردم ۹:۳۰ بود سریع نوشابرو برداشتم پولو گذاشتم رومیز و رفتم
جیمین
وقتی گفتم پاشو برو زود ساعتو نگاه کرد نوشابه رو برداشت و رفت پولو گذاشت رومیز و رفت خیلی دختره کیوت و جذاب و سک.سی بود دلم نیخواست واسه خودم شه
ا.ت بدو بدو داشتم میرفتم سمت خونه وقتی رسیدم درو زدم و مینگ سو درو باز کرد و با نگرانی نگاهم کرد و یه عالمه فحش نصارم کرد
نوشابه رو گذاشتم تو اشپز خونه رفتم دیدم مامان بزرگ خوابه بعد رفتم اتاقم و لباسامو عوض کردم و نشستم درسامو برای دانشگاه خوندم و گرفتم خوابیدم
صبح
..........
که یهو صاحب سوپری اومد
ص.س: اگه میخواید جنگ دعوا راه بندازید برید بیرون
ا.ت : ببخشید
جیمین : چی چیو ببخشید ما میخوایم اینجا جنگو دعوا راه بندازیم مشکلیه (با اخم)
ص.س : تو کی هستی که با من اینجوری حرف میزنی...هااااا (هااااا رو داد گفت)
(از این به بعد علامت من اینه ٫ )
٫ که جیمین رگ گردنش زد بیرون
جیمین : نشونت میدم من کیم
٫ حیمین به مشت زد تو صورت صاحب سوپری
و ا.ت هم جیغ کشید
جیمین افتاد روی مرده و پشت سرهم مشت میزد و ا.ت هم داشت گریه میکرد
ا.ت : ولش کن ..هق اروم باش ولش کن هق ...هق نکن خواهش میکنم....هق...الان میکشیش....هق ولش کن گفتم (اخرشو با داد گفت)
جیمین
دیدم اون دختره داره گریه میکنه و ترسیده
به خاطر همون ولش کردم و به بادیگاردام زنگ زدم بیان اینو ببرن ، دختره افتاده بود زمین و داشت گریه میکرد
ا.ت
مرده داشت میزدش وقتی که من جیغ زدم ولش کرد و به یه نفر زنگ زد منم افتادم زمین و مدائم گریه میکردم که مرده دستشو گذاشت رو شونم
جیمین : پاشو دختره ی ترسو
ا.ت : من ترسو تیستم (کیوتتتتت خر )
جیمین
یهو خیلی کیوت جوابمو داد اون لحظه دلم خواست بخورمش یجورایی از دختره خیلی خوشم اومد
جیمین: باشه تو ترسو نیستی...اما پاشو نوشابتو بردارو برو
ا.ت
حواسم نبود باید زود میرفتم خونه ساعت رو نگاه کردم ۹:۳۰ بود سریع نوشابرو برداشتم پولو گذاشتم رومیز و رفتم
جیمین
وقتی گفتم پاشو برو زود ساعتو نگاه کرد نوشابه رو برداشت و رفت پولو گذاشت رومیز و رفت خیلی دختره کیوت و جذاب و سک.سی بود دلم نیخواست واسه خودم شه
ا.ت بدو بدو داشتم میرفتم سمت خونه وقتی رسیدم درو زدم و مینگ سو درو باز کرد و با نگرانی نگاهم کرد و یه عالمه فحش نصارم کرد
نوشابه رو گذاشتم تو اشپز خونه رفتم دیدم مامان بزرگ خوابه بعد رفتم اتاقم و لباسامو عوض کردم و نشستم درسامو برای دانشگاه خوندم و گرفتم خوابیدم
صبح
..........
۳.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.