وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2
پارت چهاردهم
ویو کوک
رفتم داخل آشپزخونه آب بخورم که...
که یکدفعه بم اومد و آنقدر بپر بپر کرد نتونستم خودم رو کنترل کنم و لیوان افتاد و شکست
یکدفعه دیدم یکی مثل جت اومد داخل آشپزخونه
ته:کوک چی شده ؟!
_ه،هیچی بم یکم اذیت کردم لیوان افتاد
ته:بیا بریم اتاقت
_نمیخوام کار دارم
@کوک :/ گفتم بیا بریم
_ته ! گفتم کار دارم
@چیکار داری ؟!
_میخوام برم اتاق کارم
@خب بیا ببرمت
_میتونم راه برم
@خب بروو
_پوفف
سه ماه بعد ویو کوک
چهار ماه میگذره (با اون ماهی که ا.ت گم شد حساب کرد پسرم),
میشه گفت منم دیگه مثل سه ماه پیش نیستم اونقدر ضعیف
امروز کنسرت داشتیم بار دیگه به عکس ا.ت داخل گوشیم نگاه کردم که جین هیونگ صدام کرد بریم رو استیج با اینکه ا.ت مرده ولی هنوز هیچکس نفهمیده ا.ت مافیا هست و سانا هم معلوم نیست کجاست
از بعد از اون اتفاق دیگه پیداش نشد
ویو ا.ت
تو این سه چهار ماه کم کم همه چی یادم اومده بود اینکه من کی هستم کجا بودم چی کاره بودم همه یادم اومده حالا داشتم با کمک سان دنبال سانا می‌گشتم درباره هانول ؟! خب باید بگم هانول سان رو قبول نکرد
داشتم فکر میکردم که سان. اومد داخل
@ا.تتت
+یاا ترسیدم چیشده؟!
@هومم سانا رو پیدا کردم آمریکا هست با بچش
+پس میریم آمریکا
@اوک
لباسام رو توی یک کوله ریختم و با سان و با کشتی سمت آمریکا رفتیم بعد از دو روز رسیدیم (من نمی‌دونم چقدر طول می‌کشه پس همینجوری گفتم دو روز)
رفتیم به یه هتل سان حتی. جای سانا رو پیدا کرده بود بعد. از یک روز استراحت حاظر شدم و رفتم سمت. ایستگاه پلیس و...
نظر یادت نره رفیق!
داریم به آخر های فیک میرسیم و یه فیک خفن از جیمین دارم :)
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#fake