پارت یازده
پارت یازده
شوگا اومد تو
شوگا ،سلام
ا.ت نامجون ،جیمین ، کوک ، سلام
ا.ت، خوش اومدین آقای مین لطفاً بشینین
شوگا ، ممنون خانم ا.ت
کوک ویو
الان یه ساعت از جلسه میگذره و شوگا فقط به ا.ت نگاه میکنه و هرچی میگه قبول میکنه دیگه داره میره رو عصابم
جیمین ، نگاه های شوگا رو حس میکردم که به ا.ت نگاه میکنه حالم بد شده دیگه لعنتی
ا.ت خوب آقای مین شرایط مارو میپذیرین
شوگا،البته خوبه پس برگه هارو امضا کنیم
و همه امضا کردن
نامجون ، خوب من دیگه برم ا.ت و باز هم ا.تو بغل کرد اما این دفه خیلی محکم دستشو دور کمر باریک ا.ت قفل کرد جوری که دستش دورکمر ا.ت حلقه شده بود
کوک ، خوب دیگه من نمی تونم تحمل کنم (یواش و زیر لب )خوب دیگه بسه ا.ت بهتره بریم یه سری کارای برسیم و بعد دست نامجون رو میگیره و میکشه عقب
نامجون ، او خوب باشه خدافظ
ا.ت خدافظ (یکم لطیف)و نامجون رفت
جیمین ویو
من الان باید اتو دعوت کنم به خونم به مهمونی امشب بعدم شب خودم میرسونمش اینجوری وقت بیشتری باهمین
جیمین ، خوب ا.ت جوئنگکوک من امشب تو عمارتم یه مهمونی دارم شما هم بیاین
ا.ت و کوک ، باشه
جیمین، خوب ا.ت توکه آدرس منو داری (جیمین تو دلش حس میکنم کوک هم به ا.ت علاقه داره اگه و اینکه این جوری شد که جیمین اینو گفت)کوک برای توهم میفرستم
کوک ویو
ینی چی اون دوتا همو میبینم که ا.ت ادرسشو داره اهههههه لعنت به من وای چرا من به اون جیمین (خدا نکنه )
کوک، باشه
جیمین ، خوبه ساعت هشت اونجا باشین
خوب مادام (رو به ا.ت)فردا شب مشتاق دیدارتون هستم خدافظ
ا.ت ، خدافظ(خیلی خیلی سرد )
کوک ، خدافظ و یه لبخند از روی اینکه دیدی سگ تحویلت نمیگیره به جیمین
و جیمین رفت
یا ساعت دیگه پارت بعدو میزارم
شوگا اومد تو
شوگا ،سلام
ا.ت نامجون ،جیمین ، کوک ، سلام
ا.ت، خوش اومدین آقای مین لطفاً بشینین
شوگا ، ممنون خانم ا.ت
کوک ویو
الان یه ساعت از جلسه میگذره و شوگا فقط به ا.ت نگاه میکنه و هرچی میگه قبول میکنه دیگه داره میره رو عصابم
جیمین ، نگاه های شوگا رو حس میکردم که به ا.ت نگاه میکنه حالم بد شده دیگه لعنتی
ا.ت خوب آقای مین شرایط مارو میپذیرین
شوگا،البته خوبه پس برگه هارو امضا کنیم
و همه امضا کردن
نامجون ، خوب من دیگه برم ا.ت و باز هم ا.تو بغل کرد اما این دفه خیلی محکم دستشو دور کمر باریک ا.ت قفل کرد جوری که دستش دورکمر ا.ت حلقه شده بود
کوک ، خوب دیگه من نمی تونم تحمل کنم (یواش و زیر لب )خوب دیگه بسه ا.ت بهتره بریم یه سری کارای برسیم و بعد دست نامجون رو میگیره و میکشه عقب
نامجون ، او خوب باشه خدافظ
ا.ت خدافظ (یکم لطیف)و نامجون رفت
جیمین ویو
من الان باید اتو دعوت کنم به خونم به مهمونی امشب بعدم شب خودم میرسونمش اینجوری وقت بیشتری باهمین
جیمین ، خوب ا.ت جوئنگکوک من امشب تو عمارتم یه مهمونی دارم شما هم بیاین
ا.ت و کوک ، باشه
جیمین، خوب ا.ت توکه آدرس منو داری (جیمین تو دلش حس میکنم کوک هم به ا.ت علاقه داره اگه و اینکه این جوری شد که جیمین اینو گفت)کوک برای توهم میفرستم
کوک ویو
ینی چی اون دوتا همو میبینم که ا.ت ادرسشو داره اهههههه لعنت به من وای چرا من به اون جیمین (خدا نکنه )
کوک، باشه
جیمین ، خوبه ساعت هشت اونجا باشین
خوب مادام (رو به ا.ت)فردا شب مشتاق دیدارتون هستم خدافظ
ا.ت ، خدافظ(خیلی خیلی سرد )
کوک ، خدافظ و یه لبخند از روی اینکه دیدی سگ تحویلت نمیگیره به جیمین
و جیمین رفت
یا ساعت دیگه پارت بعدو میزارم
۶.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.