ف۲ پ۶۲
ف۲ پ۶۲
+ این کیه؟
آروم گوشیش رو برمیداره و باز میکنه که عکس انیس و ادوارد رو دست بسته میبینی بلند میشه
+ ا....این چیههههه؟
درجا یونگی که میاد بیرون و به یونا نگاه میکنه
_ یونا....ادوارد و انیس......
...........
یونگی نفس عمیقی کشید تا بتونه به ارورا موضوع رو بگه دیدن اینکه اونا توی محله دشمنن بدترین چیز ممکن بود
_ خیلی...اونا اونا دقیقا تو محله این که قبلا رویت کردیم...جایی که دشمنمون هست
+م....ملینا؟
چیهوم اخم میکنه
_ ملینا کیه؟
+ اوم خبببب گاهی یونا و انیس جلسه های خصوصی میزارن و پشت در گوش وایمیستم ....خب پرنسس ملینا انگار دختر یکی از بزرگترین خلافکاراست...فک کنم برای اینکه باباش بهش افتخار کنه اون مواد رو میخواد
_ درسته که گوش وایسادن زشته ولی خوب....کلی اطلاعات گرفتیم
جیهوم درحالی که به سرعت در حال سرچ کردن بود این حرف رو زد با لبخند به لب تاپ نگاه کرد
^ این عالیه اطلاعات خونه رو دارم ممکنه بتونم به انیس وصل شم...جز راهنماییشون نمیتونیم کاری کنیم یونگی سرش رو تکون میده
_ صبر کن....این چه سیگنالیه
ارورا اخمی میکنه
+ چه سیگنالی؟
_ یه سیگنال به خونه به یکی از ما پیام دادن
یونگی بلافاصله از اتاق خارج میشه و با یونا چشم تو چشم میشه
_ یونا....ادوارد و انیس گروگان گرفته شدن
+چیییی؟
یونا درجا وارد اتاق میشه که جیهوپ رو میبینه
+ اونا دقیقا کجان؟
_ خونه پرنسس ملینا
یونا با شنیدن اون حرف سرش رو تکون میده
+ دقیقا داخل لونه.....
_ اره.....
یونا و جیهوپ بهم زل زدن....انگار یه درگیری شدید تو راه بود
.............
انیس بدنش خسته شده بود و دستش زخمی بود با خستگی به اطراف نگاه میکرد هنور که هنوزه ادوارد چشماش رو باز نکرده بود دوباره شروع میکنه به تلاش کردم و دستاش رو تکون نیده به اطراف نگاه میکنه تا راهی پیدا کنه با دیدن یه اینه روی میز لبخندی میزنه پاهاش رو تکون میده و سمت میز حرکت میکنه ولی لحظه آخر صندلی میفته و اینه هم میفته پایین و تیکه تیکه میشه و قسمت هایی از صورتش رد میفته بدون اهمیت دادن به این قضیه یکی از شیشه ها رو بر میداره و شروع میکنه طناب رو باز کردن درحالی که دستش داشت خون میومد بعد گذشت دقایقی میتونه پاهاش رو باز کنه و از زمین بلند شه سمت ادوارد میره و روی صورتش میزنه
+ هی هی پسر بلند شو تروخدا
؟ صدامونو داری؟ الو؟
انیس با شنید صدا از میکروفون ترسید
+ شت....
؟هی هی مایین
انیس اخم میکنه
+ چی؟
+ منم یوناااا حالت خوبه؟
انیس لبخندی میزنه و دنبال دوربین میگرده و میگه ......
امید وارم لذت ببرینننن هرچه سریع تر سعی میکنم پارت بعدی رو بنویسمممم
+ این کیه؟
آروم گوشیش رو برمیداره و باز میکنه که عکس انیس و ادوارد رو دست بسته میبینی بلند میشه
+ ا....این چیههههه؟
درجا یونگی که میاد بیرون و به یونا نگاه میکنه
_ یونا....ادوارد و انیس......
...........
یونگی نفس عمیقی کشید تا بتونه به ارورا موضوع رو بگه دیدن اینکه اونا توی محله دشمنن بدترین چیز ممکن بود
_ خیلی...اونا اونا دقیقا تو محله این که قبلا رویت کردیم...جایی که دشمنمون هست
+م....ملینا؟
چیهوم اخم میکنه
_ ملینا کیه؟
+ اوم خبببب گاهی یونا و انیس جلسه های خصوصی میزارن و پشت در گوش وایمیستم ....خب پرنسس ملینا انگار دختر یکی از بزرگترین خلافکاراست...فک کنم برای اینکه باباش بهش افتخار کنه اون مواد رو میخواد
_ درسته که گوش وایسادن زشته ولی خوب....کلی اطلاعات گرفتیم
جیهوم درحالی که به سرعت در حال سرچ کردن بود این حرف رو زد با لبخند به لب تاپ نگاه کرد
^ این عالیه اطلاعات خونه رو دارم ممکنه بتونم به انیس وصل شم...جز راهنماییشون نمیتونیم کاری کنیم یونگی سرش رو تکون میده
_ صبر کن....این چه سیگنالیه
ارورا اخمی میکنه
+ چه سیگنالی؟
_ یه سیگنال به خونه به یکی از ما پیام دادن
یونگی بلافاصله از اتاق خارج میشه و با یونا چشم تو چشم میشه
_ یونا....ادوارد و انیس گروگان گرفته شدن
+چیییی؟
یونا درجا وارد اتاق میشه که جیهوپ رو میبینه
+ اونا دقیقا کجان؟
_ خونه پرنسس ملینا
یونا با شنیدن اون حرف سرش رو تکون میده
+ دقیقا داخل لونه.....
_ اره.....
یونا و جیهوپ بهم زل زدن....انگار یه درگیری شدید تو راه بود
.............
انیس بدنش خسته شده بود و دستش زخمی بود با خستگی به اطراف نگاه میکرد هنور که هنوزه ادوارد چشماش رو باز نکرده بود دوباره شروع میکنه به تلاش کردم و دستاش رو تکون نیده به اطراف نگاه میکنه تا راهی پیدا کنه با دیدن یه اینه روی میز لبخندی میزنه پاهاش رو تکون میده و سمت میز حرکت میکنه ولی لحظه آخر صندلی میفته و اینه هم میفته پایین و تیکه تیکه میشه و قسمت هایی از صورتش رد میفته بدون اهمیت دادن به این قضیه یکی از شیشه ها رو بر میداره و شروع میکنه طناب رو باز کردن درحالی که دستش داشت خون میومد بعد گذشت دقایقی میتونه پاهاش رو باز کنه و از زمین بلند شه سمت ادوارد میره و روی صورتش میزنه
+ هی هی پسر بلند شو تروخدا
؟ صدامونو داری؟ الو؟
انیس با شنید صدا از میکروفون ترسید
+ شت....
؟هی هی مایین
انیس اخم میکنه
+ چی؟
+ منم یوناااا حالت خوبه؟
انیس لبخندی میزنه و دنبال دوربین میگرده و میگه ......
امید وارم لذت ببرینننن هرچه سریع تر سعی میکنم پارت بعدی رو بنویسمممم
۵.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.