part 8 وقتی مجبور به بوسیدنش میشی
part 8 وقتی مجبور به بوسیدنش میشی
part 8
(ویو هوسوک)
تو مهمونی با اعضا داشتیم خوشمیگذروندیم و حرف میزدیم که یکی بهم بر خورد سریع گرفتمش که دیم هیرا عه آخه چرا اینجوری میکنه، عصبی نگاش کردم و گفت: ببخشید از عمد نبود
_یعنی چی ببخشید نزدیک بود بیوفتم سرم بخوره جایی
+یاااا معذرت میخوام
تا اومد بحثمو بکنیم یهو یه پسر اومد و از دستش گرفتو کشید با خودش برد، یهو چرا بردش اصلن به من چه... ولی اگه بلایی سرش بیاره چی... بیاره مگه فرقی هم ب ای من داره، همینجوری با خودم کلنجار مرفتم که دیگه طاقت نیاوردمو رقتم دنبالش هیرا رو داشت می برد سمت سرویس بهداشتی، اگه دوست پسرش باشه چی، ایستادم و بین دوراهی موندم که اکه برم یعنی می خوام رابط دو زوجو ببینم ولی اگه نرم ممکنه شریک جرم یه تجاوز باشم ولی هیرا تقلا میکرد دستشو ول کنه بدو بدو رفتم و زدم به شونه پسره، برگشت طرفم و گفت: چته
تا اومدم حرفی بزنم......
(ویو هیرا)
همینجوری داشت منو میکشوند و من تلاش میکردم ولم کنه
الکس: بهت گفته بودم قرار تلافی کنم، امشب زیرم جر بخوری
همینجوری داشت منو میبرد که هوسوک اومد دستشو زد به شونه الکس
منم سریع از فرصت استفاده کردم پریدم بقلش
+ددی چرا زود تر نیومدی این پسره فکر میکرد من دوست پسر ندارم و بزور میخواست باهم رابط داشته باشه اولش هوسوک تعجب کرد ولی جریانو که غیر مستقیم بهش که گفتم چهرش کمی عصبی شد
_ببینم توعه عوضی چی پیش خودت فکر کردی اومدی سمت دوست دختر من؟ هان(این قسمتو با داد گفت)
الکس: چی برای خودت میگی هیرا برای منه
+گمشو مرتیکه عوضی من فقط برای ینفرم اونم هوسوکه
الکس جوابی برای گفتن نداشت انگار ضایع شده بود برای اینکه دعوایی پیش نیاد دست هوسوکو گرفتم و گفتم: بریم عشقم، بهتر بجایی اینکه با این کل کل کنیم خودمون خوش بگذرونیم اومدیم اینور تر جوری که تو دید الکس نباشیم
_داری چه غلطی می کنی
و بعدش هولم داد.....
part 8
(ویو هوسوک)
تو مهمونی با اعضا داشتیم خوشمیگذروندیم و حرف میزدیم که یکی بهم بر خورد سریع گرفتمش که دیم هیرا عه آخه چرا اینجوری میکنه، عصبی نگاش کردم و گفت: ببخشید از عمد نبود
_یعنی چی ببخشید نزدیک بود بیوفتم سرم بخوره جایی
+یاااا معذرت میخوام
تا اومد بحثمو بکنیم یهو یه پسر اومد و از دستش گرفتو کشید با خودش برد، یهو چرا بردش اصلن به من چه... ولی اگه بلایی سرش بیاره چی... بیاره مگه فرقی هم ب ای من داره، همینجوری با خودم کلنجار مرفتم که دیگه طاقت نیاوردمو رقتم دنبالش هیرا رو داشت می برد سمت سرویس بهداشتی، اگه دوست پسرش باشه چی، ایستادم و بین دوراهی موندم که اکه برم یعنی می خوام رابط دو زوجو ببینم ولی اگه نرم ممکنه شریک جرم یه تجاوز باشم ولی هیرا تقلا میکرد دستشو ول کنه بدو بدو رفتم و زدم به شونه پسره، برگشت طرفم و گفت: چته
تا اومدم حرفی بزنم......
(ویو هیرا)
همینجوری داشت منو میکشوند و من تلاش میکردم ولم کنه
الکس: بهت گفته بودم قرار تلافی کنم، امشب زیرم جر بخوری
همینجوری داشت منو میبرد که هوسوک اومد دستشو زد به شونه الکس
منم سریع از فرصت استفاده کردم پریدم بقلش
+ددی چرا زود تر نیومدی این پسره فکر میکرد من دوست پسر ندارم و بزور میخواست باهم رابط داشته باشه اولش هوسوک تعجب کرد ولی جریانو که غیر مستقیم بهش که گفتم چهرش کمی عصبی شد
_ببینم توعه عوضی چی پیش خودت فکر کردی اومدی سمت دوست دختر من؟ هان(این قسمتو با داد گفت)
الکس: چی برای خودت میگی هیرا برای منه
+گمشو مرتیکه عوضی من فقط برای ینفرم اونم هوسوکه
الکس جوابی برای گفتن نداشت انگار ضایع شده بود برای اینکه دعوایی پیش نیاد دست هوسوکو گرفتم و گفتم: بریم عشقم، بهتر بجایی اینکه با این کل کل کنیم خودمون خوش بگذرونیم اومدیم اینور تر جوری که تو دید الکس نباشیم
_داری چه غلطی می کنی
و بعدش هولم داد.....
۱۰.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.