پارت

#پارت_22

سوار ماشین شدیم ، از قیافه ارتین معلوم بود خیلی اعصبیه ، ولی من الان دلم ارتامو میخواد ، با فکر و خیال خوابم برد ...

اروم لای چشمامو باز کردم ، روی یه صندی بسته شده بودم توی یه اتاق تقریبا کوچیک ، فضای اتاق کامل سیاه بود ..

- کمک کسی اینجا نیس؟ آرتین ؟ کمکککک

اما کسی جوابی نداد ، از سر درد داشتم میمردم ، دلم برای ارتام تنگ شده بود ، یعنی الان میدونست چه بلایی سرم اومده ، مغزم از فکرای توی سرم درد گرفته بود... یهو در باز شد و ارتین و دوسه نفر دیگه اومدن توی اتاق ..

+ با چه نقشه ایی اومدیو عضو ما شدی هان ؟؟(اربده میکشید ،) چرا سعی کردی به منو ارتام نزدیک بشی ، چی میخوای ؟

فکم قفل کرده بود نمیدونستم چی باید بگم ، بگم من نوه اَهورا خان ام ؟ اگ اینو بگم همینجا نیست و نابودم میکنه ، یعنی باید چی کنم ¿؟؟

+( اربده کشید ) چرا لال شدی ؟ جواب منو بده .

- م... من نمیخواستم ازتون سوءاستفاده کنم

+ ولی اینکارو کردی چرا هان ؟

- ( با اشکایی کع نفهمیدم کی صورتمو پر کردن داد زدم ) نمیتونم بگم نمیتونم میفهمی ؟ برام مهم نی چه بلایی سرم میاری .

+ ( یه نیشخند صدا دار زدو گف) معلوم میشه
اینو گفتو بعدم بلند قهقه زدو از اتاق رف بیرون ....
دیدگاه ها (۲)

#پارت_23""آرتام""معامله با موفقیت انجام شد ، وقتی برگشتم اون...

#پارت_24ارمین زیر دستای اون عوضیی منو صدا میزد من خری کع اصل...

#پارت_21-آرتام بدبختت میکنه عوضیی بیخیالم شوووو + الهی خیلی ...

#پارت_20-چ..چی کار داری میکنی ؟+خب میخوام مال خودم کنمت ، دو...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط