ویو ات
ویو ات
رفتم داخل اتاق که دیدم یه محفظه باریک شیشه ای دور دخترم کشیده شده وکلی دم و دستگاه روشه رفتم سمتش
ویو جسی
من کجام یعنی الان مردم؟پس مامانم چرا اینجاست نکنه مامانم فرشته ست چرا بابام اومد اون که یه شیطانه و غول پیکر خان هم اومد چرا نمیتونم حرف بزنم یا تکون بخورم این دستگاه ها چقدر اذیتم میکنه (جسی از صدا ها میفهمه)
ات دخترم خوبی؟بغض
کوک شاهدخت بلند شو میزارم بری
نامجون اون رفت اصلا براش مهم نیست
هفته بعد
ویو آت
تو اتاق بیمارستان بودم که دکتر اومد تو
دکتر متاسفم ولی باید دستگاه هارو جدا کنیم ایشون شانسشون برای زنده موندن کمه باید به فکر کسایی که شانسشون بیشتره بود تا بشه کمکشون کرد
بغضم گرفت کوک بلند شد و یقه دکتر و گرفت
کوک ببین مرتیکه دخترم خوب نشه اجدادت و به فنا میدم
دکتر آقا بیمارستان جای این کار ها نیست
یقشو درست کرد و رفت بیرون
ویو جسی
یعنی پایان منه؟هیچ شانسی ندارم؟هیچی؟ ولی یونگی گفت که نجاتم میده
یه صدایی اومد ص... صدای یونگی بود
یونگی ج..جسیکا اومدم
رفتم داخل اتاق که دیدم یه محفظه باریک شیشه ای دور دخترم کشیده شده وکلی دم و دستگاه روشه رفتم سمتش
ویو جسی
من کجام یعنی الان مردم؟پس مامانم چرا اینجاست نکنه مامانم فرشته ست چرا بابام اومد اون که یه شیطانه و غول پیکر خان هم اومد چرا نمیتونم حرف بزنم یا تکون بخورم این دستگاه ها چقدر اذیتم میکنه (جسی از صدا ها میفهمه)
ات دخترم خوبی؟بغض
کوک شاهدخت بلند شو میزارم بری
نامجون اون رفت اصلا براش مهم نیست
هفته بعد
ویو آت
تو اتاق بیمارستان بودم که دکتر اومد تو
دکتر متاسفم ولی باید دستگاه هارو جدا کنیم ایشون شانسشون برای زنده موندن کمه باید به فکر کسایی که شانسشون بیشتره بود تا بشه کمکشون کرد
بغضم گرفت کوک بلند شد و یقه دکتر و گرفت
کوک ببین مرتیکه دخترم خوب نشه اجدادت و به فنا میدم
دکتر آقا بیمارستان جای این کار ها نیست
یقشو درست کرد و رفت بیرون
ویو جسی
یعنی پایان منه؟هیچ شانسی ندارم؟هیچی؟ ولی یونگی گفت که نجاتم میده
یه صدایی اومد ص... صدای یونگی بود
یونگی ج..جسیکا اومدم
- ۶.۰k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط