رمانعشق مخفی

رمان:عشق مخفی


ات: م..من متاسفم یونگی از طرف من از نامجونم عذر خواهی کن (گریه)
دیگه نتونستم اونجا بمونم و رفتم تو اتاقم
از زبون یونگی
تا ات رفت اون پسره یقمو گرفت
تهیون:چی بهش گفتی که اشکش در اومد ها؟(داد)
همون لحظه تهیونگ اومد داخل
تهیونگ:اوی ولش کن
تهیون:اگه یه بار دیگه ببینم ات رو اذیت می‌کنی من می‌دونم و تو
و بعد رفت
تهیونگ:یونگیا حالت خوبه؟
شوگا:ات دوسش نداره
دیدگاه ها (۶)

رمان:عشق مخفی تهیونگ:چی؟!شوگا:بیا بریم تو ماشین برا همتون می...

رمان: عشق مخفی ات: فرشته ی نجات؟یه جون:این شماره ی منه هر وق...

رمان: عشق مخفییه جون:تهیون برو یکم باهاش حرف بزن بهش بگو مری...

رمان: عشق مخفیسریع گوشیم رو برداشتم و رفتم پیش تهیون ات:این ...

black flower(p,266)

black flower(p,291)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط