تاوان انتخاب (پارت۱۴)
حرفهای جونگ کوک خیلی منو به فکر برده بود. نکنه...؟ نهههه. نباید این اتفاق بیفته... وگرنه من می میرم. ما داریم بچه دار میشیممم... نکنه پدر اون و مادر من..؟! نههه!!!!
هفته ها می گذشت و من خیلی سردرگم بودم.
ولی باید به نحوی مطمئن میشدم
«این موضوع خیلی حیاتیه، آره حلش می کنم.. آره..»
رفتم پیش خانم جئون.
خیلی با خودم کلنجار رفتم تا خودمو راضی کردم برم ازش بپرسم.
+خانم جئون میشه یکم حرف بزنیم؟
با بی میلی سر تکون داد
¥بیا بشین
+خانم جئون مادر من زن قبلی آقای کیم و مادر تهیونگه. من تازه اینو فهمیدم اونو منو پنهانی بدنیا آورد و به اجوما داد تا بزرگم کنه..
مادر جونگ کوک با تعجب نگام کرد
¥پس اون بچه حرو.م زاده تویی
و ابروهاشو باهم بالا برد (از روی تعجب)
+شما می دونستین مادرم حامله بوده؟
¥می دونستم.
+ازتون خواهش می کنم برام تعریف کنید.
¥خیل خب ، گوش کن. شوهرم و پدر تهیونگ شریک بودن. از همون اول شریک بودیم. ما دوست خونوادگی بودیم و باهم رفت و آمد داشتیم. منو مادرت دوست صمیمی بودیم. همینطور پدر کوک و پدر تهیونگ.
ولی مدتی بعد متوجه رفتار های غیر عادی مادرت با شوهرم شدم . خیانت شون خیلی واضح بود.
اصلا نمی تونستم باور کنم که همچین کار کثیفی کردن... کارشون شرم آور بود. مادرت به پسر ده ساله داشت! اصلا انتظارشو نداشتم...
وقتی موضوع رو به پدر تهیونگ گفتم، فهمیدیم که مادرت فرار کرده. پدر تهیونگ می دونست که زنش حاملس، ولی فکر می کرد بچه از خودش باشه. با فهمیدن جریان خیانت شون، بیخیال مادرت و بچه که تو باشی ، شد.
قسم خورد که اگه پدرکوک رو پیدا کنه زنده زنده خاکش می کنه.
وقتی خون جلوی چشای پدر ته رو گرفته بود ، شوهرم با یه گلوله خودشو خلاص کرد.
اگه می خواستی بدونی پدرت چجوری آدمی بوده ، حالا دیگه فهمیدی.
اشکام داشتن سرازیر میشدن.
مادرم و پدرم چه آدمای ک.ثیف و نجس.ی بودن...
قلبم داشت فشرده میشد و کم مونده بود وایسه
+کاش هیچوقت بدنیا نمیومدم.....
¥تو خواهر جونگ کوکی.
اشکام بیشتر و بیشتر داشتن سرازیر میشدن.
«خدای من... من چیکار کردم... من دارم بچه برادرمو تو شکمم حمل می کنم؟ وااای، این چه بدبختیههه!!!»
اشکام امونمو بریده بود.
¥ا.ت من نمی دونستم.. می دونستم مادرت از شوهرم حامله بوده، ولی عمرا به ذهنم می رسید که اون بچه تو باشی.
+حالا من باید چی کار کنمم؟؟؟؟
این بچه رو چیکار کنم؟؟؟
باید چیکار کنممم؟؟
#فیکیشن #جونگ_کوک #فیک #بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #تهیونگ #فیک_کوک #فیک_بی_تی_اس
هفته ها می گذشت و من خیلی سردرگم بودم.
ولی باید به نحوی مطمئن میشدم
«این موضوع خیلی حیاتیه، آره حلش می کنم.. آره..»
رفتم پیش خانم جئون.
خیلی با خودم کلنجار رفتم تا خودمو راضی کردم برم ازش بپرسم.
+خانم جئون میشه یکم حرف بزنیم؟
با بی میلی سر تکون داد
¥بیا بشین
+خانم جئون مادر من زن قبلی آقای کیم و مادر تهیونگه. من تازه اینو فهمیدم اونو منو پنهانی بدنیا آورد و به اجوما داد تا بزرگم کنه..
مادر جونگ کوک با تعجب نگام کرد
¥پس اون بچه حرو.م زاده تویی
و ابروهاشو باهم بالا برد (از روی تعجب)
+شما می دونستین مادرم حامله بوده؟
¥می دونستم.
+ازتون خواهش می کنم برام تعریف کنید.
¥خیل خب ، گوش کن. شوهرم و پدر تهیونگ شریک بودن. از همون اول شریک بودیم. ما دوست خونوادگی بودیم و باهم رفت و آمد داشتیم. منو مادرت دوست صمیمی بودیم. همینطور پدر کوک و پدر تهیونگ.
ولی مدتی بعد متوجه رفتار های غیر عادی مادرت با شوهرم شدم . خیانت شون خیلی واضح بود.
اصلا نمی تونستم باور کنم که همچین کار کثیفی کردن... کارشون شرم آور بود. مادرت به پسر ده ساله داشت! اصلا انتظارشو نداشتم...
وقتی موضوع رو به پدر تهیونگ گفتم، فهمیدیم که مادرت فرار کرده. پدر تهیونگ می دونست که زنش حاملس، ولی فکر می کرد بچه از خودش باشه. با فهمیدن جریان خیانت شون، بیخیال مادرت و بچه که تو باشی ، شد.
قسم خورد که اگه پدرکوک رو پیدا کنه زنده زنده خاکش می کنه.
وقتی خون جلوی چشای پدر ته رو گرفته بود ، شوهرم با یه گلوله خودشو خلاص کرد.
اگه می خواستی بدونی پدرت چجوری آدمی بوده ، حالا دیگه فهمیدی.
اشکام داشتن سرازیر میشدن.
مادرم و پدرم چه آدمای ک.ثیف و نجس.ی بودن...
قلبم داشت فشرده میشد و کم مونده بود وایسه
+کاش هیچوقت بدنیا نمیومدم.....
¥تو خواهر جونگ کوکی.
اشکام بیشتر و بیشتر داشتن سرازیر میشدن.
«خدای من... من چیکار کردم... من دارم بچه برادرمو تو شکمم حمل می کنم؟ وااای، این چه بدبختیههه!!!»
اشکام امونمو بریده بود.
¥ا.ت من نمی دونستم.. می دونستم مادرت از شوهرم حامله بوده، ولی عمرا به ذهنم می رسید که اون بچه تو باشی.
+حالا من باید چی کار کنمم؟؟؟؟
این بچه رو چیکار کنم؟؟؟
باید چیکار کنممم؟؟
#فیکیشن #جونگ_کوک #فیک #بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #تهیونگ #فیک_کوک #فیک_بی_تی_اس
۷.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.